النور
فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤْذَنَ لَكُمْ ۖ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ۖ هُوَ أَزْكَىٰ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ 28 لَّيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ 29 قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ 30 وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 31
27یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
28فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى لَکُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ
29لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَة فِیها مَتاعٌ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ
ترجمه:
27 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! در خانه هائى غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید; این براى شما بهتر است; شاید متذکر شوید!
28 ـ و اگر کسى را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود; و اگر گفته شد: «بازگردید»! بازگردید; این براى شما پاکیزه تر است; و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است!
29 ـ (ولى) گناهى بر شما نیست که وارد خانه هاى غیر مسکونى بشوید که در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد; و خدا آنچه را آشکار مى کنید و آنچه را پنهان مى دارید، مى داند!
تفسیر:
بدون اذن به خانه مردم وارد نشوید
در این آیات، بخشى از آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام که ارتباط نزدیکى با مسائل مربوط به حفظ عفت عمومى دارد، بیان شده است، و آن طرز ورود به خانه هاى مردم، و چگونگى اجازه ورود گرفتن است.
نخست، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! در خانه هائى که غیر از خانه شما است داخل نشوید، تا این که اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید» (و به این ترتیب تصمیم ورود خود را قبلاً به اطلاع آنها برسانید و موافقت آنها را جلب نمائید) (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها).
«این براى شما بهتر است، شاید متذکر شوید» (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
جالب این که: در اینجا جمله «تَسْتَأْنِسُوا» به کار رفته است نه «تَسْتَأْذِنُوا» زیرا جمله دوم، فقط اجازه گرفتن را بیان مى کند، در حالى که جمله اول که از ماده «انس» گرفته شده، اجازه اى توأم با محبت، لطف، آشنائى و صداقت را مى رساند، و نشان مى دهد: حتى اجازه گرفتن باید کاملاً مؤدبانه، دوستانه و خالى از هر گونه خشونت باشد.
بنابراین، هر گاه این جمله را بشکافیم، بسیارى از آداب مربوط به این بحث در آن خلاصه شده است، مفهومش این است: فریاد نکشید، در را محکم نکوبید با عبارات خشک و زننده اجازه نگیرید، و به هنگامى که اجازه داده شد، بدون سلام وارد نشوید، سلامى که نشانه صلح و صفا و پیام آور محبت و دوستى است.
قابل توجه این که: این حکم را که جنبه انسانى و عاطفى آن روشن است با دو جمله «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ» و «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» همراه مى کند، که خود دلیلى بر آن است که این گونه احکام، ریشه در اعماق عواطف، عقل و شعور انسانى دارد که اگر انسان کمى در آن بیندیشد، متذکر خواهد شد که خیر و صلاح او در آن است.
* * *
در آیه بعد، با جمله دیگرى این دستور، تکمیل مى شود: «اگر در آن خانه کسى را نیافتید وارد آن نشوید تا به شما اجازه داده شود» (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتّى یُؤْذَنَ لَکُمْ).
ممکن است منظور از این تعبیر، آن باشد که: گاه در آن خانه کسانى هستند ولى کسى که به شما اذن دهد، و صاحب اختیار و صاحب البیت باشد، حضور ندارد، در این صورت شما حق ورود نخواهید داشت.
و یا این که: اصلاً کسى در خانه نیست، اما ممکن است صاحب خانه در منزل همسایگان و یا نزدیک آن محل باشد، و به هنگامى که صداى در زدن و یا صداى شما را بشنود بیاید و اذن ورود دهد، در این موقع حق ورود دارید، به هر حال آنچه مطرح است این است که: بدون اذن داخل نشوید.
آن گاه اضافه مى کند: «و اگر به شما گفته شود: بازگردید، این سخن را پذیرا شوید و بازگردید، که براى شما بهتر و پاکیزه تر است» (وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى لَکُمْ).
اشاره به این که: هرگز جواب رد، شما را ناراحت نکند، چه بسا صاحب خانه در حالتى است که از دیدن شما در آن حالت ناراحت مى شود، و یا وضع او و خانه اش آماده پذیرش مهمان، نیست!.
و از آنجا که به هنگام شنیدن جواب منفى، گاهى حس کنجکاوى بعضى تحریک مى شود، و به این فکر این مى افتند از درز در، یا از طریق گوش فرا دادن و استراق سمع، مطالبى از اسرار درون خانه را کشف کنند، در ذیل همین آیه مى فرماید: «خدا به آنچه انجام مى دهید آگاه است» (وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).
* * *
و از آنجا که هر حکم، استثنائى دارد که رفع ضرورت ها و مشکلات از طریق آن استثناء به صورت معقول انجام مى شود، در آخرین آیه مورد بحث، مى فرماید: «گناهى بر شما نیست که وارد خانه هاى غیر مسکونى بشوید که در آنجا متاعى متعلق به شما وجود دارد» (لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَة فِیها مَتاعٌ لَکُمْ).
و در پایان اضافه مى نماید: «و خدا آنچه را آشکار مى کنید و پنهان مى دارید مى داند» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ).
شاید اشاره به این است که گاه، بعضى از افراد از این استثناء سوء استفاده کرده و به بهانه این حکم، وارد خانه هاى غیر مسکونى مى شوند، تا کشف اسرارى کنند، و یا در خانه هاى مسکونى به این بهانه که نمى دانستیم مسکونى است، وارد شوند، اما خدا از همه این امور آگاه است و سوء استفاده کنندگان را به خوبى مى شناسد.
* * *
نکته ها:
1 ـ امنیت و آزادى در محیط خانه
بى شک وجود انسان داراى دو بُعد است، بُعد فردى و بُعد اجتماعى، و به همین دلیل داراى دو نوع زندگى است:، زندگى خصوصى و عمومى که هر کدام براى خود ویژگى هائى دارد و آداب و مقرراتى.
انسان ناچار است در محیط اجتماع قیود زیادى را از نظر لباس، طرز حرکت و رفت و آمد تحمل کند، ولى پیدا است: ادامه این وضع در تمام مدت شبانه روز خسته کننده و درد سر آفرین است.
او مى خواهد مدتى از شبانه روز آزاد باشد، قید و بندها را دور کند به استراحت پردازد، با خانواده و فرزندان خود به گفتگوهاى خصوصى بنشیند، و تا آنجا که ممکن است از این آزادى بهره گیرد، و به همین دلیل، به خانه خصوصى خود پناه مى برد، با بستن درها به روى دیگران زندگى خویش را موقتاً
از جامعه جدا مى سازد، و همراه آن از انبوه قیودى که ناچار بود در محیط اجتماع بر خود تحمیل کند، آزاد مى شود.
حال باید در این محیط آزاد، با این فلسفه روشن، امنیت کافى وجود داشته باشد، اگر بنا باشد هر کس سر زده وارد این محیط گردد، و به حریم امن آن تجاوز کند، دیگر آن آزادى، استراحت و آرامش وجود نخواهد داشت، و مبدل به محیط کوچه و بازار مى شود.
به همین دلیل، همیشه در میان انسان ها مقررات ویژه اى در این زمینه بوده است، و در تمام قوانین دنیا وارد شدن به خانه اشخاص بدون اجازه آنها ممنوع است و مجازات دارد، و حتى در جائى که ضرورتى از نظر حفظ امنیت و جهات دیگر ایجاب کند که بدون اجازه وارد شوند، مقامات محدود و معینى حق دادن چنین اجازه اى را دارند.
در اسلام، نیز در این زمینه دستور بسیار مؤکد داده شده، و آداب و ریزه کارى هائى در این زمینه وجود دارد که کمتر نظیر آن دیده مى شود.
در حدیثى مى خوانیم: «ابو سعید» از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجازه ورود به منزل گرفت، در حالى که رو به روى در خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایستاده بود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: به هنگام اجازه گرفتن رو به روى در نایست!.
در روایت دیگرى مى خوانیم: خود آن حضرت هنگامى که به در خانه کسى مى آمد، رو به روى در نمى ایستاد، بلکه در طرف راست یا چپ قرار مى گرفت و مى فرمود: «السَّلامُ عَلَیْکُم» (و به این وسیله اجازه ورود مى گرفت); زیرا آن روز هنوز معمول نشده بود که در برابر در خانه پرده بیاویزند.(1)
حتى در روایات اسلامى مى خوانیم: انسان به هنگامى که مى خواهد وارد خانه مادر، یا پدر و یا حتى وارد خانه فرزند خود شود، اجازه بگیرد.
در روایتى آمده است: مردى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرسید: آیا به هنگامى که مى خواهم وارد خانه مادرم شوم باید اجازه بگیرم؟
فرمود: آرى.
عرض کرد: مادرم غیر از من خدمتگزارى ندارد باز هم باید اجازه بگیرم؟!
فرمود: أَ تُحِبُّ أَنْ تَراها عُرْیانَةً؟!: «آیا دوست دارى مادرت را برهنه ببینى»؟!
عرض کرد: نه.
فرمود: فَاسْتَأْذِنْ عَلَیْها!: «اکنون که چنین است از او اجازه بگیر»!.(2)
در روایت دیگرى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) هنگامى که مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه(علیها السلام) شود، نخست بر در خانه آمد دست به روى در گذاشت و در را کمى عقب زد، سپس فرمود: «السَّلامُ عَلَیْکُم»، فاطمه(علیها السلام) پاسخ سلام پدر را داد، بعد پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اجازه دارم وارد شوم؟ عرض کرد: وارد شو اى رسول خدا!.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: کسى که همراه من است نیز اجازه دارد وارد شود؟.
فاطمه(علیها السلام) عرض کرد: مقنعه بر سر من نیست، و هنگامى که خود را به حجاب اسلامى محجب ساخت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مجدداً سلام کرد و فاطمه(علیها السلام) جواب داد، و مجدداً اجازه ورود براى خودش گرفت، و بعد از پاسخ موافق فاطمه(علیها السلام)اجازه ورود براى همراهش «جابر بن عبداللّه» گرفت.(3)
این حدیث به خوبى نشان مى دهد: تا چه اندازه پیامبر(صلى الله علیه وآله) که یک الگو و سرمشق براى عموم مسلمانان بود، این نکات را دقیقاً رعایت مى فرمود. حتى در بعضى از روایات مى خوانیم: باید سه بار اجازه گرفت:
اجازه اول را بشنوند.
به هنگام اجازه دوم خود را آماده سازند.
به هنگام اجازه سوم اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند!.(4)
حتى بعضى لازم دانسته اند: در میان این سه اجازه، فاصله اى باشد; چرا که گاه لباس مناسبى بر تن صاحب خانه نیست، و گاه در حالى است که نمى خواهد کسى او را در آن حال ببیند، گاه وضع اطاق به هم ریخته است و گاه اسرارى است که نمى خواهد دیگرى بر اسرار درون خانه اش واقف شود، باید به او فرصتى داد تا خود را جمع و جور کند.
و اگر اجازه نداد، بدون کمترین احساس ناراحتى باید صرف نظر کرد.
* * *
2 ـ منظور از «بیوت غیر مسکونه» چیست؟
در پاسخ این سؤال، در میان مفسران گفتگو است، بعضى گفته اند: منظور ساختمان هائى است که شخص خاصى در آن ساکن نیست، بلکه جنبه عمومى و همگانى دارد، مانند کاروانسراها، مهمانخانه ها، و همچنین حمام ها و مانند آن، این مضمون در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) صریحاً آمده است.(5)
بعضى دیگر آن را به خرابه هائى تفسیر کرده اند که در و پیکرى ندارد، و هر کس مى تواند وارد آن شود، این تفسیر، بسیار بعید به نظر مى رسد; چه این که کسى حاضر نیست متاع خود را در چنین خانه اى بگذارد.
بعضى دیگر آن را اشاره به انبارهاى تجار و دکان هائى مى دانند که متاع مردم به عنوان امانت در آن نگهدارى مى شود، و صاحب هر متاعى حق دارد براى گرفتن متاع خویش به آنجا مراجعه کند.
این تفسیر نیز با ظاهر آیه چندان سازگار نیست.
این احتمال نیز وجود دارد: منظور خانه هائى باشد که ساکن ندارد و انسان متاع خود را در آنجا به امانت گذارده، و هنگام گذاردن، رضایت ضمنى صاحب منزل را براى سر کشى یا برداشتن متاع گرفته است.
البته قسمتى از این تفاسیر، با هم منافاتى ندارد، ولى تفسیر اول، با معنى آیه سازگارتر است.
ضمناً، از این بیان روشن مى شود: انسان تنها به عنوان این که متاعى در خانه اى دارد نمى تواند در خانه را بدون اجازه صاحب خانه بگشاید و وارد شود هر چند در آن موقع کسى در خانه نباشد.
* * *
3 ـ مجازات کسى که بدون اجازه در خانه مردم نگاه مى کند
در کتب فقهى و حدیث آمده است: اگر کسى عمداً به داخل خانه مردم نگاه کند و به صورت یا تن برهنه زنان بنگرد، آنها مى توانند در مرتبه اول او را نهى کنند.
اگر خود دارى نکرد، مى توانند با سنگ او را دور کنند.
اگر باز اصرار داشته باشد با آلات قتاله مى توانند از خود و نوامیس خود دفاع کنند.
و اگر در این درگیرى شخص مزاحم و مهاجم کشته شود، خونش هدر است، البته باید به هنگام جلوگیرى از این کار سلسله مراتب را رعایت کنند، عنى تا آنجا که از طریق آسان تر این امر امکان پذیر است از طریق خشن تر وارد نشوند.
* * *
1 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 23، صفحه 198، ذیل آیه مورد بحث.
2 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 586.
3 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 587.
4 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، صفحه 161، ابواب مقدمات النکاح، باب 123.
5 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، صفحه 161، حدیث سوم.