النور

يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الْأَبْصَارِ 44 وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ ۖ فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىٰ بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىٰ رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىٰ أَرْبَعٍ ۚ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 45 لَّقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ مُّبَيِّنَاتٍ ۚ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ 46 وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ ۚ وَمَا أُولَٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ 47 وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ 48 وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ 49 أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ ۚ بَلْ أُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ 50 إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 51 وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ 52 ۞ وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ ۖ قُل لَّا تُقْسِمُوا ۖ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ 53

43أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبال فِیها مِنْ بَرَد فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأَبْصارِ

44یُقَلِّبُ اللّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لاِ ُولِی الأَبْصارِ

45وَ اللّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّة مِنْ ماء فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَع یَخْلُقُ اللّهُ ما یَشاءُ إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ

 

 

ترجمه:

43 ـ آیا ندیدى که خداوند ابرهایى را به آرامى مى راند، سپس میان آنها پیوند مى دهد، و بعد آن را متراکم مى سازد؟! در این حال، دانه هاى باران را مى بینى که از لابلاى آن خارج مى شود; و از آسمان ـ از کوه هائى (ابرهائى همچون کوه) که در آن است ـ تگرگ نازل مى کند، و هر کس را بخواهد به وسیله آن زیان مى رساند این زیان را بر طرف مى کند; نزدیک است درخشندگى برق آن (ابرها) چشم ها را ببرد!

44 ـ خداوند شب و روز را دگرگون مى سازد; در این عبرتى است براى صاحبان بصیرت!

45 ـ و خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید; گروهى از آنها بر شکم خود راه مى روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى روند; خداوند هر چه را بخواهد مى آفریند، زیرا خدا بر همه چیز تواناست!

تفسیر:

گوشه اى دیگر از شگفتى هاى آفرینش

باز، در این آیات، به گوشه دیگرى از شگفتى هاى آفرینش، علم و حکمت و عظمتى که ماوراى آن نهفته است بر خورد مى کنیم که همه، دلائل توحید ذات پاک اویند.

باز، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: «آیا ندیدى که خداوند ابرهائى را به آرامى میراند، سپس آنها را با هم پیوند مى دهد، و بعد متراکم مى سازد»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً).

«و در این حال، دانه هاى باران را مى بینى که از لابلاى ابرها خارج مى شوند» و بر کوه، دشت، باغ و صحرا فرو مى بارند (فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ).

 «یُزْجِى» از ماده «ازجاء» به معنى راندن با ملایمت است، راندنى که براى ردیف کردن موجودات پراکنده مى باشد، و این تعبیر، دقیقاً در مورد ابرها صادق است که هر قطعه اى از آن از گوشه اى از دریاها برمى خیزد، سپس دست قدرت پروردگار آنها را به سوى هم مى راند و پیوند مى دهد، و متراکم مى سازد.

«رُکام» (بر وزن غلام) به معنى اشیائى است که روى هم متراکم شده اند.

«وَدْق» (بر وزن شرق) به عقیده بسیارى از مفسران، به معنى دانه هاى باران است که از خلال ابرها بیرون مى آید، ولى به گفته «راغب» در «مفردات» معنى دیگرى نیز دارد، و آن ذرات بسیار کوچکى از آب است که به صورت غبار به هنگام نزول باران در فضا پراکنده مى شود، اما معنى اول، در اینجا مناسب تر است; زیرا آنچه بیشتر، نشانه عظمت پروردگار است همان دانه هاى حیاتبخش باران مى باشد، نه آن ذرات غبار مانند آب.

به علاوه در هر مورد که قرآن مسأله ابرها و نزول برکات را از آسمان مطرح کرده، به مسأله باران اشاره مى کند.

آرى، باران است که زمین هاى مرده را زنده مى کند، لباس حیات در پیکر درختان و گیاهان مى پوشاند، و انسان و حیوانات را سیراب مى کند.

آن گاه به یکى دیگر از پدیده هاى شگفت انگیز آسمان و ابرها اشاره کرده مى گوید: «و خدا از آسمان، از کوههائى که در آسمان است، دانه هاى تگرگ نازل مى کند» (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبال فِیها مِنْ بَرَد).

«تگرگ هائى که به وسیله آن به هر کس که بخواهد زیان مى رساند» شکوفه هاى درختان، میوه ها و زراعت ها، و حتى گاه حیوان ها و انسان ها از آسیب آن در امان نیستند (فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ).

«و از هر کس بخواهد، این عذاب و زیان را بر طرف مى سازد» (وَ یَصْرِفُهُ  عَنْ مَنْ یَشاءُ).

آرى او است که از یک ابر گاهى باران حیات بخش نازل مى نماید و گاه با مختصر تغییر آن را مبدل به تگرگ هاى زیانبار و حتى کشنده مى کند، و این نهایت قدرت و عظمت او را نشان مى دهد که سود، زیان، مرگ و زندگى انسان را در کنار هم چیده، بلکه در دل هم قرار داده است!.

و در پایان آیه، به یکى دیگر از پدیده هاى آسمانى که از آیات توحید است اشاره کرده مى گوید: «نزدیک است درخشندگى برق ابرها، چشم هاى انسان را ببرد» (یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأَبْصارِ).

ابرهائى که در حقیقت از ذرات «آب» تشکیل شده است، به هنگامى که حامل نیروى برق مى شود، آنچنان «آتشى» از درونش بیرون مى جهد که برقش چشم ها را خیره، و رعدش گوش ها را از صداى خود پر مى کند، و گاه همه جا را مى لرزاند، این نیروى عظیم در لابلاى این بخار لطیف، راستى شگفت انگیز است!.

پاسخ به یک سؤال

تنها سؤالى که در اینجا باقى مى ماند این است: کدام کوه در آسمان است که تگرگ ها از آن فرو مى ریزند؟.

در اینجا مفسران بیانات مختلفى دارند:

1 ـ بعضى گفته اند جبال: «کوه ها» در اینجا جنبه کنائى دارد، همان گونه که مى گوئیم: کوهى از غذا، یا کوهى از علم، بنابراین مفاد آیه فوق، این است که در واقع کوهى و توده عظیمى از تگرگ به وسیله ابرها در دل آسمان به وجود مى آید، و از آنها بخشى در شهر، و بخشى در بیابان فرو مى ریزد، و حتى کسانى مورد اصابت آن قرار مى گیرند.

 2 ـ بعضى دیگر گفته اند: منظور از کوه ها، توده هاى عظیم ابر است که در عظمت و بزرگى بسان کوه است.

3 ـ نویسنده تفسیر «فى ظلال» در اینجا بیان دیگرى دارد که مناسب تر به نظر مى رسد، و آن این که: توده هاى ابر در وسط آسمان، به راستى شبیه کوه ها هستند گر چه از طرف پائین که به آنها مى نگریم صافند. اما کسانى که با هواپیما بر فراز ابرها حرکت کرده اند، غالباً با چشم خود این منظره را دیده اند که ابرها از آن سو به کوه ها و دره ها و پستى ها و بلندى هائى مى مانند که در روى زمین است، و به تعبیر دیگر، سطح بالاى ابرها هرگز صاف نیست، و همانند سطح زمین داراى ناهموارى هاى فراوان است، و از این نظر، اطلاق نام جبال بر آنها مناسب است.(1)

بر این سخن مى توان این نکته دقیق را افزود که: به عقیده دانشمندان تَکوّن تگرگ در آسمان، به این طریق است که: قطره هاى باران از ابر جدا مى شود، و در قسمت فوقانى هوا، به جبهه سردى برخورد مى کند و یخ مى زند، سپس طوفان هاى کوبنده اى که در آن منطقه حکم فرما است گاهى این دانه ها را مجدداً به بالا پرتاب مى کند، و بار دیگر این دانه ها به داخل ابرها فرو مى رود و لایه دیگرى از آب به روى آن مى نشیند که به هنگام جدا شدن از ابر، مجدداً یخ مى بندد، و گاهى این موضوع چندین بار تکرار مى شود، و هر زمان لایه تازه اى روى آن مى نشیند تا تگرگ به اندازه اى درشت شود که دیگر طوفان نتواند آن را به بالا پرتاب کند، اینجا است که راه زمین را به پیش مى گیرد و فرود مى آید، و یا این که طوفان فرو مى نشیند و بدون مانع به طرف زمین حرکت مى کند.(2)

با توجه به این مطلب، نکته علمى که در کلمه «جبال» در اینجا نهفته است

روشن تر مى شود; زیرا به وجود آمدن تگرگ هاى درشت و سنگین در صورتى امکان پذیر است که توده هاى ابر متراکم گردند، تا هنگامى که طوفان، دانه یخ زده تگرگ را به میان آن پرتاب مى کند مقدار بیشترى آب به خود جذب نماید، و این تنها در آنجاست که توده هاى ابر بسان کوه هاى مرتفع در جهت بالا قرار گیرد و منبع قابل ملاحظه اى براى تکون تگرگ شود (دقت کنید).(3)

در اینجا تحلیل دیگرى از بعضى از نویسندگان، مى خوانیم که خلاصه آن چنین است:

«آیات مورد بحث، صریحاً به کوه هائى که از یخ یا در آنها نوعى از یخ وجود دارد، اشاره مى کند و این بسیار جالب است; زیرا بعد از اختراع هواپیما و امکان پروازهاى بلند که دید دانش بشر را وسعت بخشید، دانشمندان به ابرهائى متشکل و مستور، از سوزن هاى یخ رسیدند که درست عنوان کوه هائى از یخ بر آنها صادق است، و باز هم عجیب است که یکى از دانشمندان شوروى در تشریح ابرهاى رگبارى طوفانى، چندین بار از آنها به عنوان «کوه هاى ابر» یا «کوه هائى از برف» یاد کرده است، و به این ترتیب، روشن مى شود که به راستى در آسمان کوه هائى از یخ وجود دارد.(4)

* * *

در آیه بعد، به یکى دیگر از آیات خلقت، و نشانه هاى عظمت پروردگار،:که  همان خلقت شب و روز و ویژگى هاى آنها است اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند شب و روز را دگرگون مى سازد، و در این، عبرتى است براى صاحبان بصیرت» (یُقَلِّبُ اللّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لاِ ُولِی الأَبْصارِ).

در این که این دگرگونى از چه نظر است؟ چند تفسیر ذکر کرده اند:

بعضى آن را به معنى «آمد و شدِ شب و روز» گرفته اند که یکى مى آید و دیگرى را محو مى کند.

بعضى آن را به معنى «کوتاه شدن یکى و طولانى شدن دیگرى» که به صورت تدریجى انجام مى یابد دانسته اند، که پیدایش فصول نیز به آن مربوط است.

و بالاخره بعضى آن را به معنى دگرگونى هائى از قبیل گرما، سرما و حوادث دیگرى که در شب و روز صورت مى گیرد دانسته اند.(5)

ولى نا گفته پیدا است، این تفسیرها با هم هیچگونه منافاتى ندارند و ممکن است همه آنها در مفهوم جمله «یُقَلِّبُ» جمع باشد.

بدون شک ـ همان گونه که علم ثابت کرده است ـ هم آمد و شد شب و روز و هم تغییرات تدریجى آنها براى انسان جنبه حیاتى دارد، و درس عبرتى است براى «اولى الأبصار».

تابش یک نواخت آفتاب، درجه حرارت هوا را بالا مى برد، موجودات زنده را مى سوزاند، و اعصاب را خسته مى کند، اما هنگامى که در لابلاى این تابش پرده هاى ظلمت شب، قرار مى گیرد آن را کاملاً تعدیل مى کند.

تغییرات تدریجى روز و شب، که سر چشمه پیدایش فصول چهارگانه  است عامل بسیار مؤثرى براى بارور شدن گیاهان و حیات تمام موجودات زنده و نزول باران ها و ذخیره آب در زمین ها است.(6)

* * *

آخرین آیه مورد بحث، به یکى از مهمترین چهره هاى نظام آفرینش که از روشن ترین دلائل توحید است یعنى مسأله حیات در صورت هاى متنوعش اشاره کرده مى گوید: «خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید» (وَ اللّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّة مِنْ ماء).

و با این که: اصل همه آنها به آب باز مى گردد، با این حال خلقت هاى بسیار متفاوت و شگفت انگیزى دارند: «گروهى از آنها بر شکم خود راه مى روند» (خزندگان) (فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ).

«و گروهى بر روى دو پا راه مى روند» (انسان ها و پرندگان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ).

«و گروهى بر روى چهار پا راه مى روند» (چهارپایان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَع).

تازه منحصر به اینها نیست، و حیات، چهره هاى فوق العاده متنوع دارد، اعم از موجوداتى که در دریا زندگى مى کنند، و یا حشرات که هزاران نوع دارند و هزاران صورت، لذا در پایان آیه مى فرماید: «خداوند هر چه را اراده کند مى آفریند» (یَخْلُقُ اللّهُ ما یَشاءُ).

«چرا که خدا بر همه چیز، توانا است» (إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ).

* * *

 
 
نکته ها:

منظور از «ماء» در اینجا چیست؟

در این که کلمه «ماء» (آب) در آیه مورد بحث اشاره به چه آبى است در میان مفسران گفتگو است، و در واقع سه تفسیر براى آن ذکر شده.

1 ـ منظور، آب «نطفه» است، بسیارى از مفسران این تفسیر را انتخاب کرده اند، و در بعضى از روایات نیز به آن اشاره شده است.

مشکلى که در این تفسیر وجود دارد این است که: همه جنبندگان، از آب نطفه به وجود نمى آیند; زیرا حیوانات تک سلولى و بعضى دیگر از حیوانات که مصداق جنبنده (دابّه) هستند، از طریق تقسیم سلول ها به وجود مى آیند نه از نطفه، مگر این که گفته شود حکم بالا جنبه نوعى دارد نه عمومى.

2 ـ دیگر این که: منظور پیدایش نخستین موجود است; زیرا هم طبق بعضى از روایات اسلامى اولین موجودى را که خدا آفریده آب بوده و انسان ها را بعداً از آن آب آفرید، و هم طبق فرضیه هاى علمى جدید، نخستین جوانه حیات در دریاها ظاهر شده، و این پدیده، قبل از همه جا بر اعماق، یا کنار دریاها حاکم شده است.

(البته آن نیروئى که موجود زنده را با آن همه پیچیدگى در نخستین مرحله به وجود آورد، و در مراحل بعد هدایت کرد، یک نیروى ما فوق طبیعى یعنى اراده پروردگار بوده است).

3 ـ آخرین تفسیر، این است که: منظور از خلقت موجودات زنده از آب، این است که در حال حاضر، آب ماده اصلى آنها را تشکیل مى دهد و قسمت عمده ساختمان آنها آب است، و بدون آب هیچ موجود زنده اى نمى تواند به حیات خود ادامه دهد.

البته این تفسیرها با هم منافاتى ندارند اما در عین حال، تفسیر اول و دوم  صحیح تر به نظر مى رسد.(7)

* * *

2 ـ پاسخ به یک سؤال

در اینجا سؤالى پیش مى آید که: حیوانات منحصر به این سه گروه نیستند (خزندگان، دو پایان و چهارپایان) بلکه، جنبندگان زیادى هستند که بیش از چهار پا دارند؟

پاسخ این سؤال در خود آیه نهفته است; زیرا در جمله بعد مى فرماید: یَخْلُقُ اللّهُ ما یَشاءُ: «خدا هر چه را بخواهد مى آفریند».

به علاوه مهمترین حیواناتى که انسان با آن سر و کار دارد، همین سه گروه است، از این گذشته، بعضى معتقدند: حتى حیواناتى که بیش از چهار پا دارند، تکیه گاه اصلى آنها تنها بر چهار پا است و بقیه بازوهاى کمکى آن محسوب مى شود.(8)-(9)

* * *

3 ـ چهره هاى متنوع حیات

بدون شک عجیب ترین پدیده این جهان، پدیده حیات است، همان مسأله اى که هنوز معماى آن براى دانشمندان گشوده نشده، همه، مى گویند: موجودات زنده از مواد بى جان این عالم به وجود آمده. اما هیچ کس نمى تواند دقیقاً تحت چه شرائطى، چنین جهشى صورت گرفته; زیرا در هیچ آزمایشگاهى، تبدیل موجودات بیجان به موجودات زنده، هنوز مشاهده نشده است، هر چند هزاران هزار دانشمند در طول سالیان دراز در این باره اندیشیده و آزمایش کرده اند.

البته شبحى از دور در این زمینه در برابر چشم دانشمندان نمایان است، اما تنها شبحى است، آنچه مسلّم است، اسرار حیات و زندگى آن قدر پیچیده است که علوم و دانش هاى بشرى با تمام گستردگیش از کشف و درک آن هنوز عاجز است.

در شرائط فعلى جهان، موجودات زنده تنها از موجودات زنده به وجود مى آیند، و هیچ موجود زنده اى از موجودى بى جان پا نمى گیرد، ولى مسلماً در گذشته هاى دور چنین نبوده، و به تعبیر دیگر، حیات در کره زمین تاریخچه پیدایشى دارد، اما چگونه و با چه شرائطى؟ معمائى است که بر هیچ کس روشن نیست.

و از آن عجیب تر تنوع حیات است، در این همه چهره هاى کاملاً متفاوت، از موجودات زنده تک سلولى که تنها زیر میکروسکوب پیدا مى شوند، گرفته، تا وال هاى دریائى کوه پیکر که طول قامتشان از سى متر تجاوز مى کند، و کوهى است از گوشت شناور!.

از حشرات، که صدها هزار نوع در آنها مشاهده شده، گرفته، تا پرندگانى که در هزاران هزار، چهره ظاهر مى شوند، و هر کدام براى خود عالمى و جهانى پر اسرار دارند.

کتاب هاى حیوان شناسى که امروز، بخش عظیمى از کتابخانه هاى بزرگ جهان را تشکیل مى دهند تنها گوشه اى از این اسرار را براى ما بازگو مى کنند،  مخصوصاً حیوانات دریائى ـ که همیشه دریا دیار عجائب بوده ـ و با تمام اطلاعاتى که اخیراً از آن داریم معلوماتمان در این زمینه بسیار ناچیز است.

به راستى چه بزرگ است خدائى که این همه موجودات زنده را با این تنوع وسیع آفریده، و به هر کدام آنچه را نیاز داشتند بخشیده!.

و چه عظیم است قدرت و علمش که براى هر کدام متناسب با شرائط و نیازهایش آنچه را لازم بوده قرار داده است!.

و عجب این که: همه آنها در آغاز، از یک آب و کمى از مواد ساده زمین آفریده شده اند.

* * *

 


1 ـ تفسیر «فى ظلال»، جلد 6، صفحه 109.

2 ـ «دائرة المعارف فرهنگ نامه»، ماده «تگرگ».

3 ـ در جمله «وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبال فِیها مِنْ بَرَد» سه بار کلمه «مِنْ» تکرار شده است که از نظر ادبیات عرب نخستین آنها «مِن ابتدائیه» است، و دومین آن نیز تناسب با «ابتدائیه» دارد و اما سومین طبق تفاسیرى که در بالا گفته شد متفاوت است، بنابر تفسیر اول «مِن بیانیه» خواهد بود، و مفهوم جمله این مى شود: خداوند از آسمان از کوه هائى که از تگرگ است تگرگ هائى فرو مى فرستد (بنابراین مفعول «یُنَزِّلُ» محذوف است) و آن کلمه «البرد» بوده که از قرینه کلام فهمیده مى شود.

اما بنابر تفسیر دوم و تفسیر سوم که ما انتخاب کردیم «مِن» یا زائد خواهد بود (چنان که در تفسیر روح المعانى از اخفش در اینجا نقل شده) و یا تبعیضیه است (دقت کنید).

4 ـ «باد و باران در قرآن»، صفحات 140 و 141 (براى توضیح بیشتر به کتاب مزبور مراجعه فرمائید).

5 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 24، صفحه 15، و تفسیر «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 148، و تفسیر «روح المعانى».

6 ـ در این زمینه در جلد هشتم تفسیر «نمونه»، صفحه 228، ذیل آیه 6 سوره «یونس» نیز بحث کرده ایم.

7 ـ بعضى از طرفداران تکامل انواع، براى اثبات فرضیه خود، روى این آیه تکیه کرده اند ولى ما ثابت نبودن این فرضیه را در جلد 11، از صفحه 81 به بعد، ذیل آیه 26 سوره «حجر» شرح داده ایم.

این نکته نیز قابل توجه است که: اصولاً نباید آیات قرآن را با فرضیه ها تطبیق کرد; چرا که آیات قرآن حقیقت ثابتى دارند و فرضیه هاى علمى، متغیرند.

8 ـ تفسیر «قرطبى»، و تفسیر «فخر رازى»، جلد 24، صفحه 16، ذیل آیه مورد بحث.

9 ـ توجه به این نکته نیز از نظر ادبى لازم است که ضمیر «مِنْهُم» با این که معمولاً براى جمع عاقل است در آیه فوق، به غیر عاقل نیز بازگشته، همچنین کلمه «مَن» و این به خاطر آن است که این کلمات، گاهى در غیر موجودات عاقل نیز به کار مى رود.