النور

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 59 وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ ۖ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 60 لَّيْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ ۚ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا ۚ فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ 61

58یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرّات مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْرات لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْض کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

59وَ إِذا بَلَغَ الأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

60وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجات بِزِینَة وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

 

 

ترجمه:

58 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامى که لباس هاى (معمولى) خود را بیرون مى آورید، و بعد از نماز عشاء; این سه وقت خصوصى براى شماست; اما بعد از این سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمائید). این گونه خداوند آیات را براى شما بیان مى کند، و خداوند دانا و حکیم است!

59 ـ و هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصى که پیش از آنان بودند اجازه مى گرفتند; این چنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مى کند، و خدا دانا و حکیم است!

60 ـ و زنان از کار افتاده اى که امید به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند، به شرط این که در برابر مردم خود آرائى نکنند; و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است; و خداوند شنوا و داناست.

 

تفسیر:

آداب ورود به استراحتگاه خصوصى پدر و مادر

همان گونه که قبلاً هم گفته ایم، مهمترین مسأله اى که در این سوره، تعقیب شده، مسأله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است که در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته، آیات مورد بحث، نیز به یکى از امورى که با این مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیات آن را تشریح مى کند، و آن مسأله  اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاق هائى است که مردان و همسرانشان ممکن است در آن خلوت کرده باشند.

نخست مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، باید مملوک هاى شما (بردگانتان) و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت از شما اجازه بگیرند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرّات).

«قبل از نماز فجر و در نیمروز هنگامى که لباس هاى (معمولى) خود را بیرون مى آورید، و بعد از نماز عشاء» (مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ).

«ظَهِیْرَة» چنان که «راغب» در «مفردات» و «فیروزآبادى» در «قاموس» مى گویند: به معنى نیمروز و حدود ظهر است که مردم در این موقع، معمولاً لباس هاى روئى خود را در مى آورند و گاه، مرد و همسرش با هم خلوت مى کنند.

«این سه وقت، سه وقت پنهانى و خصوصى براى شما است» (ثَلاثُ عَوْرات لَکُمْ).

«عورة» در اصل از ماده «عار» به معنى «عیب» است و از آنجا که آشکار شدن آلت جنسى مایه عیب و عار است در لغت عرب به آن «عورت» اطلاق شده.

کلمه «عورة» گاه، به معنى شکاف در دیوار، لباس و مانند آن نیز آمده است و گاه، به معنى مطلق عیب مى باشد.

اطلاق کلمه «عورت» بر این اوقات سه گانه، به خاطر آن است که مردم در این اوقات خود را زیاد مقید به پوشانیدن خویش ـ مانند سایر اوقات ـ نمى کنند و یک حالت خصوصى دارند.

 بدیهى است این دستور متوجه اولیاى اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند; چرا که آنها هنوز به حدّ بلوغ نرسیده اند، تا مشمول تکالیف الهى باشند، و به همین دلیل، مخاطب در اینجا اولیاء هستند.

ضمناً، اطلاق آیه، هم شامل کودکان پسر و هم کودکان دختر مى شود، و کلمه «الَّذِیْنَ» که براى جمع مذکر است مانع از عمومیت مفهوم آیه نیست، زیرا در بسیارى از موارد این تعبیر به عنوان تغلیب، بر مجموع اطلاق مى گردد، همان گونه که در آیه وجوب روزه تعبیر به «الَّذِیْنَ» شده و منظور عموم مسلمانان است.(1)

ذکر این نکته نیز لازم است که آیه از کودکانى سخن مى گوید که به حد تمیز رسیده اند و مسائل جنسى، عورت و غیر آن را تشخیص مى دهند; زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این است که این اندازه مى فهمند که اذن گرفتن یعنى چه؟ و تعبیر به «ثلاث عورات» شاهد دیگرى بر این معنى است.

اما این که: این حکم، در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است یا کنیزان را نیز شامل مى شود، روایات مختلفى وارد شده هر چند ظاهر عام است و شامل هر دو گروه مى شود، و به همین دلیل، روایت موافق ظاهر را مى توان ترجیح داد.

در پایان آیه، مى فرماید: «بر شما و بر آنها گناهى نیست که بعد از این سه وقت بدون اذن وارد شوند، و بعضى به دیگرى خدمت کنند و گرد هم (با صفا و صمیمیت) بگردند» (لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْض).

آرى، «این چنین خداوند آیات را براى شما تبیین مى کند و خدا عالم و  حکیم است» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).

واژه «طَوّافُون» در اصل، از ماده «طواف» به معنى گردش دور چیزى است، و چون به صورت صیغه مبالغه آمده، به معنى کثرت در این امر مى باشد، و با توجه به این که: بعد از آن، «بَعْضُکُمْ عَلى بَعْض» آمده، مفهوم جمله این مى شود: در غیر این سه وقت، شما مجاز هستید بر گرد یکدیگر بگردید و رفت و آمد داشته باشید، و به هم خدمت کنید.

و به گفته «فاضل مقداد» در «کنز العرفان» این تعبیر، در حقیقت به منزله بیان دلیل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است;، چرا که اگر بخواهند مرتباً رفت و آمد داشته باشند، و در هر بار اذن دخول بخواهند کار مشکل مى شود.(2)

* * *

در آیه بعد، حکم بالغان را بیان کرده، مى گوید: «هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید در همه اوقات اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصى که قبل از آنها بودند اجازه مى گرفتند» (وَ إِذا بَلَغَ الأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

واژه «حُلُم» (بر وزن کتب) به معنى «عقل» آمده است و کنایه از بلوغ است که معمولاً با یک جهش عقلى و فکرى توام است، و گاه گفته اند: «حلم» به معنى رؤیا و خواب دیدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنه هائى در خواب مى بینند که سبب احتلام آنها مى شود، این واژه به عنوان کنایه در معنى بلوغ به کار رفته است.

به هر حال، از آیه فوق چنین استفاده مى شود: حکم بالغان با اطفال نابالغ  متفاوت است; زیرا کودکان نابالغ طبق آیه قبل، تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آن قدر آمیخته است که اگر بخواهند در همه حال اجازه بگیرند، مشکل خواهد بود.

و از این گذشته، احساسات جنسى آنها هنوز به طور کامل بیدار نشده، ولى نوجوانان بالغ، طبق این آیه که اذن گرفتن را به طور مطلق براى آنها واجب دانسته، موظفند در همه حال، به هنگام ورود بر پدر و مادر، اذن بطلبند.

این حکم مخصوص به مکانى است که پدر و مادر در آنجا استراحت مى کنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) مخصوصاً به هنگامى که دیگران هم در آنجا حاضرند، و هیچگونه مانع و رادعى در کار نیست اجازه گرفتن لزومى ندارد.

ذکر این نکته نیز لازم است که جمله «کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، اشاره به بزرگسالان است که در همه حال، به هنگام وارد شدن در اطاق موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند، در این آیه افرادى را که تازه به حدّ بلوغ رسیده اند، همردیف بزرگسالان قرار داده که موظف به استیذان بودند.

در پایان آیه، براى تأکید و توجه بیشتر، مى فرماید: «این گونه خداوند آیاتش را براى شما تبیین مى کند و خداوند عالم و حکیم است» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).

این همان تعبیرى است که در ذیل آیه قبل بود، بدون هیچگونه تغییر، جز این که در آن آیه، «الآیات» بود و در اینجا «آیاتِهِ» که از نظر معنى تفاوت چندانى ندارد.

البته پیرامون خصوصیات این حکم، و همچنین فلسفه آن در «نکات» بحث خواهیم کرد.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، استثنائى براى حکم حجاب زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد، مى گوید: «زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند به شرط این که در برابر مردم خود آرائى نکنند» (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجات بِزِینَة).

در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد:

نخست این که: به سن و سالى برسند که معمولاً امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملاً از دست داده اند.

دیگر این که: در حال بر داشتن حجاب، خود را زینت ننمایند.

روشن است: با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل، اسلام این حکم را از آنان برداشته است.

این نکته نیز روشن است: منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباس ها نیست، بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (اَلْجِلْبابُ وَ الْخِمار).

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در ذیل همین آیه، مى خوانیم: الْخِمَارَ وَ الْجِلْبَابَ قُلْتُ بَیْنَ یَدَیْ مَنْ کَانَ؟ فَقَالَ: بَیْنَ یَدَیْ مَنْ کَانَ غَیْرَ مُتَبَرِّجَة بِزِینَة:

«منظور روسرى و چادر است، راوى مى گوید از امام پرسیدم: در برابر هر کس که باشد؟ فرمود: در برابر هر کس که باشد، اما خود آرائى و زینت نکند».(3)

روایات دیگرى نیز به همین مضمون یا نزدیک به آن، از ائمه اهلبیت(علیهم السلام) نقل شده است.(4)

در پایان آیه اضافه مى کند: با همه احوال «اگر آنها تعفف کنند و خویشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است» (وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ).

چرا که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعایت کند، پسندیده تر و به تقوا و پاکى نزدیک تر است.

و از آنجا که ممکن است بعضى از زنان سالخورده، از این آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده کنند، و احیاناً با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و یا طرفین در دل افکار آلوده اى داشته باشند، در آخر آیه، به عنوان یک اخطار مى فرماید: «خداوند شنوا و دانا است» (وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).

آنچه را مى گوئید، مى شنود و آنچه را در دل دارید و یا در سر مى پرورانید مى داند.

* * *

نکته ها:

1 ـ فلسفه استیذان و مفاسد عدم توجه به آن

براى ریشه کن ساختن یک مفسده اجتماعى، مانند اعمال منافى عفت تنها توسل به اجراى حدود و تازیانه زدن منحرفان کافى نیست، در هیچ یک از مسائل اجتماعى چنین برخوردى نتیجه مطلوب را نخواهد داد، بلکه باید مجموعه اى ترتیب داد از آموزش فکرى و فرهنگى آمیخته با آداب اخلاقى و عاطفى، و همچنین آموزشهاى صحیح اسلامى، و ایجاد یک محیط اجتماعى سالم، سپس مجازات را به عنوان یک عامل در کنار این عوامل در نظر گرفت.

به همین دلیل، در این سوره «نور» که در واقع سوره «عفت» است از

مجازات تازیانه مردان و زنان زناکار شروع مى کند، و به مسائل دیگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم، رعایت حجاب اسلامى، نهى از چشم چرانى، تحریم متهم ساختن افراد به آلودگى ناموسى، و بالاخره اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به خلوتگاه پدران و مادران، گسترش مى دهد.

این نشان مى دهد: اسلام از هیچ یک از ریزه کارى هاى مربوط به این مسأله غفلت نکرده است.

خدمتکاران موظفند به هنگام ورود در اطاقى که دو همسر قرار دارند، اجازه بگیرند.

کودکان بالغ نیز موظفند در هر وقت بدون اجازه وارد نشوند، حتى کودکان نابالغ که مرتباً نزد پدر و مادر هستند نیز آموزش داده شوند که لااقل در سه وقت (قبل از نماز صبح، و بعد از نماز عشاء، و هنگام ظهر که پدران و مادران به استراحت مى پردازند) بدون اجازه وارد نشوند.

این یک نوع ادب اسلامى است، هر چند متأسفانه امروز کمتر رعایت مى شود و با این که قرآن، صریحاً آن را در آیات فوق بیان کرده است، در نوشته ها و سخنرانى ها و بیان احکام نیز کمتر دیده مى شود که پیرامون این حکم اسلامى و فلسفه آن بحث شود، و معلوم نیست، به چه دلیل این حکم قطعى قرآن مورد غفلت و بى توجهى قرار گرفته؟!

گر چه ظاهر آیه، وجوب رعایت این حکم است، اما اگر فرضاً آن را مستحب بدانیم، باز باید از آن سخن گفته شود، و جزئیات آن مورد بحث قرار گیرد.

بر خلاف آنچه بعضى از ساده اندیشان فکر مى کنند که کودکان سر از این مسائل در نمى آورند و خدمتکاران نیز در این امور باریک نمى شوند، ثابت شده  است کودکان (چه رسد به بزرگسالان) روى این مسأله فوق العاده حساسیت دارند، و گاه مى شود سهل انگارى پدران و مادران و برخورد کودکان، به منظره هائى که نمى بایست آن را ببینند سرچشمه انحرافات اخلاقى و گاه بیمارى هاى روانى شده است.

ما خود با افرادى بر خورد کردیم که به اعتراف خودشان بر اثر بى توجهى پدران و مادران به این امر، و مشاهده آنان در حال آمیزش جنسى یا مقدمات آن به مرحله اى از تحریک جنسى و عقده روانى رسیده بودند که عداوت شدید پدر و مادر در سر حدّ قتل! در دل آنها پیدا شده بود، و خود آنها نیز شاید تا مرز انتحار پیش رفته بودند!.

اینجا است، که ارزش و عظمت این حکم اسلامى آشکار مى شود، مسائلى را که دانشمندان امروز به آن رسیده اند از چهارده قرن پیش در احکام خود پیش بینى کرده است.

و نیز در همین جا لازم مى دانیم، به پدران و مادران توصیه کنیم: این مسائل را جدى بگیرند، و فرزندان خود را عادت به گرفتن اجازه ورود بدهند، و همچنین از کارهاى دیگرى که سبب تحریک فرزندان مى گردد، از جمله خوابیدن زن و مرد در اطاقى که بچه هاى ممیز مى خوابند، تا آنجا که امکان دارد پرهیز کنند، و بدانند این امور، از نظر تربیتى فوق العاده در سرنوشت آنها مؤثر است.

جالب این که: در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: اِیّاکُمْ وَ أَنْ یُجامِعَ الرَّجُلُ اِمْرَئَتَهُ وَ الصَّبِىُّ فِى الْمَهْدِ یَنْظُرُ اِلَیْهِما: «مبادا در حالى که کودکى در گهواره به شما مى نگرد آمیزش جنسى کنید»!.(5)

 

* * *

2 ـ حکم حجاب براى زنان سالخورده

اصل استثناء این گروه از حکم حجاب، در میان علماى اسلام محل بحث و گفتگو نیست، چرا که قرآن ناطق به آن است، ولى در خصوصیات آن گفتگوهائى وجود دارد از جمله این که:

در مورد سن این زنان و این که تا چه حدّ برسند، حکم «قواعد» را دارند گفتگو است در بعضى از روایات اسلامى تعبیر به «مُسِنَّة» شده (زنان سالخورده).(6)

در حالى که در بعضى دیگر تعبیر به قعود از نکاح: «بازنشستگى از ازدواج» آمده.(7)

اما جمعى از فقهاء و مفسرین، آن را به معنى «پایان دوران قاعدگى و رسیدن به حدّ نازائى و عدم رغبت کسى به ازدواج با آنها» دانسته اند.(8)

ولى ظاهر این است: همه این تعبیرات به یک واقعیت اشاره مى کند، و آن این که: به سن و سالى برسند که معمولاً در آن سن و سال، کسى ازدواج نمى کند، هر چند ممکن است به طور نادر، چنین زنانى اقدام به ازدواج بنمایند.

و نیز در مورد مقدارى از بدن که جایز است آنها آشکار کنند، در احادیث اسلامى تعبیرات مختلفى آمده، در حالى که قرآن به طور سر بسته گفته است: مانعى ندارد لباس هاى خود را فرو نهند که البته این تعبیر ظاهر در لباس رو است.

در بعضى از روایات در پاسخ این سؤال که: کدام یک از لباس هایشان را  مى توانند فرو نهند؟ امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: الجِلْبابُ: «چادر».(9)

در حالى که در روایت دیگرى تعبیر به جلباب و خمار شده است (خمار به معنى روسرى است).(10)

اما ظاهر این است: این گونه احادیث نیز با هم منافاتى ندارند، منظور این است: مانعى ندارد آنها سر خود را برهنه کنند، موها، گردن و صورت خود را نپوشانند و حتى در بعضى از احادیث و کلمات فقهاء، مچ دست ها نیز استثناء شده است، اما بیش از این مقدار، دلیلى درباره استثناء آن نداریم.

به هر حال، همه اینها در صورتى است که آنها خود آرائى نکنند (غَیْرَ مُتَبَرِّجات بِزِینَة) زینت هاى پنهانى خود را که دیگران هم واجب است بپوشانند باید مستور دارند، و همچنین لباس هاى زینتى که جلب توجه مى کند در تن نکنند و به تعبیر دیگر، آنها مجازند بدون چادر و روسرى با لباس ساده و بدون آرایش بیرون آیند.

اما با همه اینها این یک حکم الزامى نیست، بلکه اگر آنها مانند زنان دیگر پوشش را رعایت کنند ترجیح دارد، چنان که در ذیل آیه فوق، صریحاً آمده است; زیرا احتمال لغزش ـ هر چند به صورت نادر ـ در مورد این گونه افراد نیز هست.

* * *


1 ـ بقره، آیه 83.

2 ـ «کنز العرفان»، جلد 2، صفحه 225.

3 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، صفحه 147، کتاب النکاح، باب 110 (جلد 20، صفحه 202، چاپ آل البیت).

4ـ براى توضیح بیشتر به مدرک سابق مراجعه شود.

5 ـ «بحار الانوار»، جلد 103، صفحه 295.

6 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، کتاب النکاح، باب 110، حدیث 4.

7 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، کتاب النکاح، باب 110، حدیث 5.

8 ـ «جواهر»، جلد 29، صفحه 85 ـ «کنز العرفان»، جلد 2، صفحه 226.

9 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، کتاب النکاح، باب 110، حدیث 1.

10 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، کتاب النکاح، باب 110، حدیث 2 و 4.