النور
وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 59 وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ ۖ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 60 لَّيْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ ۚ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا ۚ فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ 61
61لَیْسَ عَلَى الأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه:
61 ـ بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهى نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهى نیست که از خانه هاى خودتان (خانه هاى فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب مى شود بدون اجازه خاصى) غذا بخورید; و همچنین خانه هاى پدرانتان، یا خانه هاى مادرانتان، یا خانه هاى برادرانتان، یا خانه هاى خواهرانتان، یا خانه هاى عموهایتان، یا خانه هاى عمه هایتان، یا خانه هاى دائى هایتان، یا خانه هاى خاله هایتان، یا خانه اى که کلیدش در اختیار شماست، یا خانه هاى دوستانتان، بر شما گناهى نیست که به طور دسته جمعى یا جداگانه غذا بخورید; و هنگامى که داخل خانه اى شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتى از سوى خداوند، سلامى پر برکت و پاکیزه. این گونه خداوند آیات را براى شما روشن مى کند، شاید که بیندیشید!
تفسیر:
خانه هائى که غذا خوردن از آنها مجاز است
از آنجا که در آیات سابق سخن از اذن ورود در اوقات معین، یا به طور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصى پدر و مادر بود، آیه مورد بحث، در واقع استثنائى بر این حکم است که گروهى مى توانند در شرائط معینى بدون اجازه، وارد منزل خویشاوندان و مانند آن شوند و حتى بدون استیذان غذا بخورند.
نخست مى فرماید: «بر نابینا و افراد شل و بیمار گناهى نیست که با شما هم غذا شود» (لَیْسَ عَلَى الأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ).
چرا که طبق صریح بعضى از روایات، اهل «مدینه» پیش از آن که اسلام را پذیرا شوند، افراد نابینا و شل و بیمار را از حضور بر سر سفره غذا منع مى کردند و با آنها هم غذا نمى شدند، و از این کار نفرت داشتند.
و به عکس، بعد از ظهور اسلام گروهى غذاى این گونه افراد را جدا مى دادند نه به این علت که از هم غذا شدن با آنها تنفر داشتند، بلکه به این دلیل که شاید اعمى، غذاى خوب را نبیند و آنها ببینند و بخورند و این بر خلاف اخلاق است، و همچنین در مورد افراد لنگ و بیمار، که ممکن است در غذا خوردن عقب بمانند و افراد سالم پیشى بگیرند.
به هر دلیل که بود، با آنها هم غذا نمى شدند، روى همین جهت افراد اعمى و لنگ و بیمار نیز خود را کنار مى کشیدند; چرا که ممکن بود، مایه ناراحتى دیگران شوند، و این عمل را براى خود گناه مى دانستند.
این موضوع را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال کردند، آیه فوق نازل شد و گفت: هیچ مانعى ندارد که آنها با شما هم غذا شوند.(1)
البته در تفسیر این جمله، مفسران تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کرده اند از جمله این که: آیه ناظر به استثناى این سه گروه از حکم جهاد است.
و یا این که: منظور این است: شما مجازید این گونه افراد ناتوان را با خود به خانه هاى یازده گانه اى که در ذیل آیه به آن اشاره شده، ببرید و آنها نیز از غذاى آنها بخورند.
ولى این دو تفسیر بسیار بعید به نظر مى رسد، و با ظاهر آیه سازگار نیست (دقت کنید).
سپس قرآن مجید، اضافه مى کند: «بر خود شما نیز گناهى نیست که از این خانه ها بدون گرفتن اجازه غذا بخورید: خانه هاى خودتان» (منظور فرزندان یا همسران است که از آن تعبیر به خانه خود شده است) (وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ).
«یا خانه هاى پدرانتان» (أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ).
«یا خانه هاى مادرانتان» (أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ).
«یا خانه هاى برادرانتان» (أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ).
«یا خانه هاى خواهرانتان» (أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ).
«یا خانه هاى عموهایتان» (أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ).
«یا خانه هاى عمه هایتان» (أَوْ بُیُوتِ عَمّاتِکُمْ).
«یا خانه هاى دائى هایتان» (أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ).
«یا خانه هاى خاله هایتان» (أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ).
«یا خانه اى که کلیدش در اختیار شما است» (أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ).
«یا خانه هاى دوستانتان» (أَوْ صَدِیقِکُمْ).
البته این حکم شرائط و توضیحاتى دارد که بعد از پایان تفسیر آیه، خواهد آمد.
سپس ادامه مى دهد: «بر شما گناهى نیست که به طور دسته جمعى یا جداگانه غذا بخورید» (لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً).
گویا جمعى از مسلمانان در آغاز اسلام، از غذا خوردن تنهائى، ابا داشتند و اگر کسى را براى هم غذا شدن نمى یافتند، مدتى گرسنه مى ماندند، قرآن به آنها تعلیم مى دهد: غذا خوردن به صورت جمعى و فردى هر دو مجاز است.(2)
بعضى نیز گفته اند: گروهى از عرب مقید بودند غذاى مهمان را به عنوان احترام جداگانه ببرند، و خود با او هم غذا نشوند (مبادا شرمنده یا مقید گردد) آیه، این قیدها را از آنها برداشت و تعلیم داد که این یک سنت ستوده نیست.(3) بعضى دیگر گفته اند: جمعى مقید بودند اغنیاء با فقیران غذا نخورند، و فاصله طبقاتى را حتى بر سر سفره، حفظ کنند، قرآن این سنت غلط و ظالمانه را با عبارت فوق نفى کرد.(4)
مانعى ندارد که آیه، ناظر به همه این امور باشد.
سپس به یک دستور اخلاقى دیگر اشاره کرده، مى گوید:
«هنگامى که وارد خانه اى شدید بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتى از نزد خداوند، سلام و تحیتى پر برکت و پاکیزه» (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً).
و سر انجام با این جمله آیه را پایان مى دهد: «این گونه خداوند آیات خویش را براى شما تبیین مى کند، شاید اندیشه و تفکر کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
در این که منظور از این «بیوت» (خانه ها) چه خانه هائى است؟ بعضى از مفسران آن را اشاره به خانه هاى یازده گانه فوق مى دانند.
بعضى دیگر آن را مخصوص مساجد دانسته اند.
ولى پیدا است آیه مطلق است و همه خانه ها را شامل مى شود، اعم از خانه هاى یازده گانه اى که انسان براى صرف طعام وارد آن مى شود، و یا غیر آن از خانه هاى دوستان و خویشاوندان یا غیر آنها; زیرا هیچ دلیلى بر تقیید مفهوم وسیع آیه نیست.
و اما این که: منظور از سلام کردن بر خویشتن چیست؟ باز در اینجا چند تفسیر دیده مى شود:
بعضى آن را به معنى سلام کردن بعضى بر بعضى دیگر دانسته اند، همان گونه که در داستان «بنى اسرائیل»(5) خواندیم: فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُم: «بعضى از شما، بعضى دیگر را به عنوان مجازات باید به قتل برسانند».
بعضى از مفسران آن را به معنى سلام کردن بر همسر، فرزندان و خانواده دانسته اند; چرا که آنها به منزله خود انسانند، و لذا تعبیر به «أَنْفُس» شده است، در آیه مباهله(6) نیز این تعبیر دیده مى شود، و این نشان مى دهد: گاه نزدیکى شدید یک فرد به دیگرى سبب مى شود از او تعبیر به «نفس» (خود انسان) کنند، آن گونه که نزدیک بودن على(علیه السلام) به پیامبر(صلى الله علیه وآله) سبب این تعبیر شد.
بعضى از مفسران، نیز آیه فوق را اشاره به خانه هائى مى دانند که شخصى در آن ساکن نیست، انسان به هنگام ورود در آنجا با این عبارت بر خویشتن سلام مى کند: السَّلامُ عَلَیْنا مِنْ قِبَلِ رَبِّنا: «درود بر ما از سوى پروردگار ما» ـ یا ـ السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحِیْنَ: «درود بر ما و بر بندگان صالح خدا».
ما فکر مى کنیم: منافاتى در میان این تفسیرها نباشد، به هنگام ورود در هر خانه اى باید سلام کرد، مؤمنان بر یکدیگر، و اهل منزل بر یکدیگر، و اگر هم کسى نباشد، سلام کردن بر خویشتن; چرا که همه اینها در حقیقت باز گشت به سلام بر خویش دارد.
لذا در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که از امام باقر(علیه السلام) از تفسیر این آیه سؤال کردند، در جواب فرمود: هُوَ تَسْلِیْمُ الرَّجُلِ عَلى أَهْلِ الْبَیْتِ حِیْنَ یَدْخُلُ ثُمَّ یَرُدُّونَ عَلَیْهِ فَهُوَ سَلامُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ:
«منظور سلام کردن انسان بر اهل خانه است، به هنگامى که وارد خانه مى شود، آنها طبعاً به او پاسخ مى گویند، و سلام را به خود او باز مى گردانند و این است سلام شما بر خودتان».(7)
و باز از همان امام(علیه السلام) رسیده: اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ بَیْتَهُ فَاِنْ کانَ فِیْهِ أَحَدٌ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ، وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ فِیْهِ أَحَدٌ فَلْیَقُلْ السَّلامُ عَلَیْنا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا یَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً:
«هنگامى که کسى از شما وارد خانه اش مى شود اگر در آنجا کسى باشد بر او سلام کند، و اگر کسى نباشد بگوید: سلام بر ما از سوى پروردگار ما، همان گونه که خداوند در قرآن فرموده: تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً».(8)
* * *
نکته ها:
1 ـ آیا خوردن غذاى دیگران مشروط به اجازه است؟
چنان که در آیه فوق دیدیم، خداوند اجازه داده است: انسان از خانه هاى بستگان نزدیک و بعضى از دوستان و مانند آنها ـ که مجموعاً یازده مورد مى شود ـ غذا بخورد، و در آیه، اجازه گرفتن از آنها شرط نشده، و مسلماً مشروط به اجازه نیست، چون با وجود اجازه، از غذاى هر کس مى توان خورد و این یازده گروه خصوصیتى ندارد.
ولى آیا احراز رضایت باطنى (به اصطلاح از طریق شاهد حال) به خاطر خصوصیت و نزدیکى که میان طرفین است، شرط است؟
ظاهر اطلاق آیه این شرط را نیز نفى مى کند، همین اندازه که احتمال رضایت او باشد (و غالباً رضایت حاصل است) کافى مى شمرد. اما اگر وضع طرفین به صورتى در آمده که یقین به عدم رضایت داشته باشند گر چه ظاهر آیه نیز از این نظر اطلاق دارد، اما بعید نیست آیه از چنین صورتى منصرف باشد، به خصوص این که: این گونه افراد، نادرند و معمولاً اطلاقات، شامل این گونه افراد نادر نمى شود.
بنابراین، آیه فوق، در محدوده خاصى، آیات و روایاتى که تصرف در اموال دیگران را مشروط به احراز رضایت آنها کرده است، تخصیص مى زند.
ولى تکرار مى کنیم، این تخصیص در محدوده معینى است، یعنى غذا خوردن به مقدار نیاز، خالى از اسراف و تبذیر.
آنچه در بالا ذکر شد، در میان فقهاى ما مشهور است، و قسمتى از آن نیز صریحاً در روایات آمده.
در روایت معتبرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که از ـ جمله أَوْ صَدِیْقِکُمْ ـ در این آیه از آن حضرت سؤال کردند فرمود: هُوَ وَ اللَّهِ الرَّجُلُ یَدْخُلُ بَیْتَ صَدِیقِهِ فَیَأْکُلُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ: «به خدا قسم منظور این است که: انسان داخل خانه دوستش مى شود و بدون اجازه غذا مى خورد».(9)
روایات متعدد دیگرى نیز به همین مضمون نقل شده که در آنها آمده است اذن گرفتن در این موارد شرط نیست (البته اختلافى در میان فقهاء نیست که با نهى صریح یا علم به کراهت، جایز نیست و آیه از آن انصراف دارد).
در مورد عدم افساد و عدم اسراف نیز در بعضى از روایات تصریح شده است.(10)
تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند این است: روایتى که در همین باب وارد شده مى خوانیم: تنها از مواد غذائى خاصى مى توان استفاده کرد، نه هر غذائى ولى از آنجا که این روایت مورد اعراض فقهاء است، سند آن معتبر نخواهد بود.
بعضى دیگر از فقهاء طعام هاى نفیس و عالى که صاحب خانه احیاناً براى خود یا مهمان محترمى و یا مواقع خاصى ذخیره کرده است، استثناء کرده اند، و این استثناء به حکم انصراف آیه از این صورت، بعید به نظر نمى رسد.(11)
* * *
2 ـ فلسفه این حکم اسلامى
ممکن است این حکم اسلامى، در مقایسه با احکام شدید و محکمى که در تحریم «غصب» در برنامه هاى اسلامى آمده، سؤال انگیز باشد که: چگونه اسلام با آن همه دقت و سخت گیرى که در مسأله تصرف در اموال دیگران نموده، چنین امرى را مجاز شمرده است؟!
اما ما فکر مى کنیم این سؤال متناسب با محیط هاى صددرصد مادى همچون محیط اجتماعى غربى ها است که حتى فرزندان خود را کمى که بزرگ شوند از خانه بیرون مى کنند! و عذر پدر و مادر را به هنگام پیرى و از کار افتادگى مى خواهند! و هرگز حاضر نیستند در برابر آنها حق شناسى و محبت کنند; چرا که تمام مسائل در آنجا بر محور روابط مادى و اقتصادى دور مى زند، و از عواطف انسانى خبرى نیست!.
ولى با توجه به فرهنگ اسلامى و عواطف ریشه دار انسانى، مخصوصاً در زمینه نزدیکان، بستگان و دوستان خاص، که حاکم بر این فرهنگ است به هیچ وجه جاى تعجب نیست.
در حقیقت اسلام پیوندهاى نزدیک خویشاوندى و دوستى را ما فوق این مسائل دانسته است، و این در حقیقت حاکى از نهایت صفا و صمیمیتى است که در جامعه اسلامى باید حاکم باشد، و تنگ نظرى ها و انحصارطلبى ها و خودخواهى ها از آن دور گردد.
بدون شک، احکام غصب در غیر این محدوده حاکم است، ولى اسلام در این محدوده خاص مسائل عاطفى و پیوندهاى انسانى را مقدم شمرده، و در واقع الگوئى است براى سایر روابط خویشاوندان و دوستان.
* * *
3 ـ منظور از «صدیق» کیست؟
بدون شک، صداقت و دوستى معنى وسیعى دارد و منظور از آن در اینجا مسلماً دوستان خاص و نزدیکند که رفت و آمد با یکدیگر دارند، و ارتباط میان آنها ایجاب مى کند به منزل یکدیگر بروند و از غذاى هم بخورند، البته همان گونه که در اصل مسأله یاد آور شدیم، در این گونه موارد احراز رضایت، شرط نیست همان اندازه که یقین به نارضائى نداشته باشد کافى است.
لذا بعضى از مفسران در ذیل این جمله گفته اند: منظور دوستى است که در دوستیش صادقانه با تو رفتار مى کند.
و بعضى دیگر گفته اند: دوستى است که ظاهر و باطنش با تو یکى است، و ظاهراً همه اشاره به یک مطلب دارند.
ضمناً، از این تعبیر اجمالاً روشن مى شود آنها که تا این اندازه در برابر دوستانشان گذشت ندارند، در واقع دوست نیستند!.
در اینجا مناسب است گسترش مفهوم دوستى و شرائط جامع آن را که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، بشنویم: امام(علیه السلام) فرمود:
لا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلاّ بِحُدُودِهَا، فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْءٌ مِنْهَا فَانْسِبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا فَلا تَنْسِبْهُ إِلَى شَیْء مِنَ الصَّدَاقَةِ:
فَأَوَّلُهَا، أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً.
وَ الثَّانِی، أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ.
وَ الثَّالِثَةُ، أَنْ لا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلایَةٌ وَ لا مَالٌ.
وَ الرَّابِعَةُ، أَنْ لا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ.
وَ الْخَامِسَةُ، وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَاتِ:
«دوستى جز با حدود و شرائطش، دوستى شمرده نمى شود، کسى که این حدود و شرائط یا بخشى از آن در او باشد او را دوست بدان، و کسى که هیچ یک از این شرائط در او نیست چیزى از دوستى در او نیست:
نخستین شرط، دوستى آن است که: باطن و ظاهرش براى تو یکى باشد.
دومین شرط، این است که: زینت و آبروى تو را زینت و آبروى خود بداند و عیب و زشتى تو را عیب و زشتى خود ببیند.
سوم، این است که: مقام و مال، وضع او را نسبت به تو تغییر ندهد!.
چهارم این که: آنچه را در قدرت دارد از تو مضایقه ننماید!.
و پنجم، که جامع همه این صفات است آن است که تو را به هنگام پشت کردن روزگار رها نکند»!.(12)
* * *
4 ـ تفسیر «ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ»
در پاره اى از شان نزول ها آمده است: در صدر اسلام هنگامى که مسلمان ها به جهاد مى رفتند، گاهى کلید خانه خود را به افراد از کار افتاده اى که قادر بر جهاد نبودند داده، و حتى به آنها اجازه مى دادند از غذاهاى موجود در خانه بخورند اما آنها احیاناً از ترس این که: مبادا گناهى باشد، از خوردن امتناع مىورزیدند.
طبق این روایت، منظور از ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ: «خانه هائى که مالک کلیدهاى آنها شده اید» همین است.(13)
از «ابن عباس» نیز نقل شده: منظور وکیل انسان و نماینده او نسبت به آب، ملک، زراعت و چهارپایان است که به او اجازه داده شده است از میوه باغ به مقدار نیاز بخورد، و از شیر حیوانات بنوشد.
بعضى نیز آن را به «شخص انباردار» تفسیر کرده اند که حق دارد کمى از مواد غذائى تناول کند.
ولى با توجه به سایر گروه هائى که در این آیه، نام آنها برده شده، ظاهر این است: منظور از این جمله، کسانى هستند که کلید خانه خود را به خاطر ارتباط نزدیک و اعتماد، به دست دیگرى مى سپارند، ارتباط نزدیک میان این دو سبب شده که آنها نیز در ردیف بستگان و دوستان نزدیک باشند، خواه رسماً وکیل بوده باشد، یا نه.
و اگر مى بینیم در بعضى از روایات این جمله به وکیلى که عهده دار سرپرستى اموال کسى است، تفسیر شده در واقع از قبیل بیان مصداق است و منحصر به آن نیست.
* * *
5 ـ سلام و تحیت
«تحیت» چنان که قبلاً هم گفته ایم، در اصل از ماده «حیات» است، و به معنى دعا کردن براى سلامت و حیات دیگرى مى باشد، خواه این دعا به صورت «سلام علیکم» باشد یا «السلام علینا» و یا مثلاً «حیاک اللّه» بوده باشد.
ولى معمولاً هر نوع اظهار محبتى را که افراد در آغاز ملاقات نسبت به یکدیگر مى کنند، «تحیت» مى گویند.
منظور از «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً» این است که: تحیت را به نوعى با خدا ارتباط دهند، یعنى منظور از «سلام علیکم» این باشد که: «سلام خدا بر تو باد» یا «سلامتى تو را از خدا مى خواهم»; چرا که از نظر یک فرد موحد، هر گونه دعائى بالاخره به خدا باز مى گردد، و از او تقاضا مى شود و طبیعى است دعائى که چنین باشد، هم پر برکت (مبارک) و هم پاکیزه و «طیبه» است.(14)
1 ـ تفسیر «درّ المنثور»، و همچنین تفسیر «نور الثقلین»، ذیل آیه مورد بحث ـ گروه دیگرى از مفسران نیز این روایت را در تفسیر خود آورده اند مانند «طبرسى» در «مجمع البیان» و مرحوم «فیض» در تفسیر «صافى» و «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» و «شیخ طوسى» در «تبیان».
2 و 3 و 4 ـ تفسیر «تبیان»، ذیل آیه مورد بحث.
5 ـ بقره، آیه 54.
6 ـ آل عمران، آیه 61.
7 و 8 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 627.
9 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 434، کتاب اطعمه و اشربه، ابواب آداب المائده، باب 24، حدیث 1 (جلد 24، صفحه 280، چاپ آل البیت).
10 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 434، کتاب اطعمه و اشربه، ابواب آداب المائده، باب 24، حدیث 4 (جلد 24، صفحه 280، چاپ آل البیت).
11 ـ براى توضیح بیشتر به «جواهر الکلام»، جلد 36، صفحه 406، کتاب الاطعمه و الاشربه مراجعه فرمائید.
12 ـ «اصول کافى»، جلد 2، صفحه 467 (جلد 2، صفحه 639، چاپ دار الکتب الاسلامیه).
13 ـ تفسیر «قرطبى»، ذیل آیه مورد بحث (در «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 436، باب 24 از ابواب مائده نیز حدیثى به این مضمون آمده است).
14 ـ درباره سلام و اهمیت آن و وجوب پاسخ دادن به هر گونه تحیت در جلد چهارم تفسیر «نمونه»، صفحه 41، ذیل آیه 86 سوره «نساء» بحث کرده ایم