الفرقان
وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا 68 يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا 69 إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا 70 وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا 71 وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا 72 وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا 73 وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا 74 أُولَٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا 75 خَالِدِينَ فِيهَا ۚ حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا 76 قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ ۖ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا 77
77قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً
ترجمه:
77 ـ بگو: «پروردگار من براى شما ارجى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد; شما (آیات خدا را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد»!
تفسیر:
اگر دعاى شما نبود ارزشى نداشتید!
این آیه که آخرین آیه سوره «فرقان» است در حقیقت نتیجه اى است براى تمام سوره، و هم براى بحث هائى که در زمینه اوصاف «عباد الرحمان» در آیات گذشته آمده است، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: «بگو: پروردگار من براى شما ارج و وزنى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد» (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ).
«یعبؤ» از ماده «عبأ» (بر وزن عبد) به معنى سنگینى است، بنابراین جمله «لا یَعْبأ» یعنى وزنى قائل نیست، و به تعبیر دیگر، اعتنائى نمى کند.
گرچه درباره معنى دعا در اینجا احتمالات زیادى داده شده ولى ریشه همه، تقریباً به یک اصل بازمى گردد.
بعضى گفته اند: دعا به همان معنى دعا کردن معروف است.
بعضى دیگر، آن را به معنى ایمان.
بعضى به معنى عبادت و توحید.
بعضى به معنى شکر.
بعضى به معنى خواندن خدا در سختى ها و شدائد، تفسیر کرده اند اما ریشه همه اینها همان ایمان، و توجه به پروردگار است.
بنابراین، مفهوم آیه، چنین مى شود: آنچه به شما وزن و ارزش و قیمت در پیشگاه خدا مى دهد، همان ایمان، توجه به پروردگار و بندگى او است.
سپس مى افزاید: «شما تکذیب آیات پروردگار و پیامبران خدا کردید، و این تکذیب، دامان شما را خواهد گرفت، و از شما جدا نخواهد شد» (فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً).
ممکن است چنین تصور شود: میان آغاز و پایان آیه، تضادى وجود دارد و یا حداقل ارتباط و انسجام لازم دیده نمى شود، ولى با کمى دقت روشن مى شود، منظور اصلى این است: شما در گذشته آیات خدا و پیامبران او را تکذیب کردید اگر به سوى خدا نیائید، و راه ایمان و بندگى او را پیش نگیرید، هیچ ارزش و مقامى نزد او نخواهید داشت، و کیفرهاى تکذیبتان قطعاً دامانتان را خواهد گرفت.(1)
از جمله شواهد روشنى که این تفسیر را تأیید مى کند، حدیثى است که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده: از آن حضرت سؤال کردند: کَثْرَةُ الْقَرائَةِ أَفْضَلُ أَوْ کَثْرَةُ الدُّعاءِ؟:
«آیا بسیار تلاوت قرآن کردن افضل است، یا بسیار دعا نمودن»؟
امام در پاسخ فرمود: کَثْرَةُ الدُّعَاءِ أَفْضَلُ وَ قَرَأَ هذِهِ الآیَةُ: «بسیار دعا کردن افضل است و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود».(2)
* * *
نکته:
دعا، راه خودسازى و خداشناسى
مى دانیم در آیات قرآن، و روایات اسلامى، اهمیت زیادى به مسأله دعا داده شده، که نمونه آن آیه فوق بوده، ولى، ممکن است قبول این امر براى بعضى در ابتدا سنگین باشد که، دعا کردن کار بسیار آسانى است و از همه کس، ساخته است، و یا قدم را از این فراتر نهند و بگویند: دعا کار افراد بیچاره است! این که اهمیتى ندارد!.
ولى اشتباه از اینجا ناشى مى شود که: دعا را خالى و برهنه از شرائطش مى نگرند، در حالى که اگر شرائط خاص دعا در نظر گرفته شود، این حقیقت به وضوح ثابت مى شود که: دعا وسیله مؤثرى است براى خودسازى و پیوند نزدیکى است میان انسان و خدا.
نخستین شرط دعا، شناخت کسى است که انسان او را مى خواند.
شرط دیگر شستشوى قلب و دل، و آماده ساختن روح، براى تقاضاى از او است; زیرا انسان هنگامى که به سراغ کسى مى رود، باید آمادگى لقاى او را داشته باشد.
شرط سوم دعا، جلب رضا و خشنودى کسى است که انسان از او تقاضائى دارد; چرا که بدون آن، احتمال تأثیر بسیار ناچیز است.
و بالاخره چهارمین شرط استجابت دعا، آن است که: انسان تمام قدرت، نیرو و توان خویش را به کار گیرد و حداکثر تلاش و کوشش را انجام دهد، و نسبت به ماوراى آن، دست به دعا بردارد و قلب را متوجه خالق کند.
زیرا در روایات اسلامى صریحاً آمده است: کارى را که انسان خود مى تواند انجام دهد، اگر کوتاهى کند و به دعا متوسل شود، دعایش مستجاب نیست!.
به این ترتیب، دعا وسیله اى است براى شناخت پروردگار، و صفات جمال و جلال او، و هم وسیله اى است براى توبه از گناه و پاک سازى روح، و هم عاملى است براى انجام نیکى ها، و هم سببى است براى جهاد و تلاش و کوشش بیشتر تا آخرین حدّ توان!.
به همین دلیل، تعبیرات مهمى درباره دعا دیده مى شود که، جز با آنچه گفتیم مفهوم نیست، مثلاً:
در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: الدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ، وَ عَمُودُ الدِّینِ، وَ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ: «دعا اسلحه مؤمن، و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است».(3)
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: الدُّعاءُ مَفَاتِیحُ النَّجاحِ، وَ مَقالِیدُ الْفَلاحِ، وَ خَیْرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَنْ صَدْر نَقِیّ وَ قَلْب تَقِیّ: «دعا کلید پیروزى، مفتاح رستگارى است و بهترین دعا دعائى است که از سینه پاک و قلب پرهیزگار برخیزد».(4)
و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: الدُّعاءَ أَنْفَذُ مِنَ السِّنانِ: «دعا نافذتر از نوک نیزه است»!.(5)
گذشته از همه اینها، اصولاً در زندگى انسان، حوادثى رخ مى دهد که از نظر اسباب ظاهرى او را در یأس فرو مى برد، دعا مى تواند دریچه اى باشد به سوى امید پیروزى، و وسیله مؤثرى براى مبارزه با یأس و نومیدى.
به همین دلیل، دعا به هنگام حوادث سخت و طاقت فرسا، به انسان قدرت، نیرو، امیدوارى و آرامش مى بخشد، و از نظر روانى اثر غیر قابل انکارى دارد.
در زمینه مسأله دعا، فلسفه، شرائط، و نتائج آن، به طور مشروح در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 186 سوره «بقره» بحث کرده ایم، براى توضیح بیشتر به آنجا مراجعه فرمائید.
* * *
آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ
پایان سوره فرقان(6)
20 / جمادى الاولى / 1403
15 / 12 / 1361
1 ـ آیه فوق از آیاتى است که میان مفسران بسیار مورد گفتگو است، و آنچه در تفسیر آن گفتیم، روشن ترین تفسیر به نظر مى رسد، ولى جمعى از مفسران معروف تفسیر دیگرى براى آن ذکر کرده اند که خلاصه اش چنین است:
خداوند به شما اعتنائى ندارد; چرا که تکذیب آیات او کردید، مگر این که شما را دعوت به سوى ایمان مى کند (طبق این تفسیر «دعائکم» از قبیل اضافه مصدر به مفعول است، و فاعل آن ضمیرى است که به «ربّى» بر مى گردد، اما طبق تفسیرى که ما انتخاب کردیم «دعائکم» از قبیل اضافه مصدر به فاعل است و ظاهر اضافه مصدر به ضمیر این است که اضافه به فاعل باشد مگر قرینه اى بر خلاف پیدا شود).
در اینجا تفسیر سومى نیز براى آیه گفته شده است و آن این که: هدف بیان این منظور است که شما نوع بشر که غالباً راه تکذیب را پیش گرفته اید، نزد خدا ارج و وزنى ندارید، مگر به خاطر آن اقلیتى همچون «عباد الرحمان» که به سوى خدا مى آیند و با اخلاص او را مى خوانند (این تفسیر گر چه از نظر معنى و محتوا صحیح است ولى با ظاهر آیه چندان سازگار نیست; چرا که ضمیر در «دعائکم» و «کذبتم» ظاهراً به یک گروه، باز مى گردد، نه دو گروه). (دقت کنید).
2 ـ تفسیر «صافى»، ذیل آیه مورد بحث ـ این روایت را تفاسیر دیگر نیز با کمى تفاوت نقل کرده اند. روایات دیگرى که بعضى از «امالى شیخ» و بعضى از تفسیر «على بن ابراهیم»، ذیل آیه مورد بحث نقل شده، نیز شاهد تفسیر فوق است.
3 ـ «اصول کافى»، جلد 2، صفحه 468، ابواب الدعاء ـ باب ان الدعاء سلاح المؤمن.
4 و 5 ـ «اصول کافى»، جلد 2، صفحات 468 و 469، ابواب الدعاء ـ باب ان الدعاء سلاح المؤمن.
6 ـ تصحیح 23 / 12 / 1382 ـ مطابق 20 / ذى حجه / 1424.