المائدة

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 3 يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ ۖ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۙ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ ۖ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ 4 الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ۗ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ 5

ازدواج و خوردن غذاى اهل کتاب

در این آیه که مکمّل آیات قبل است، نخست مى فرماید: «امروز آنچه پاکیزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل کتاب براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است» (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ).

در این که: منظور از «الیوم» (امروز) چیست؟ به عقیده جمعى از مفسران روز «عرفه» و به عقیده بعضى بعد از «فتح خیبر» است.

ولى بعید نیست همان روز «غدیر خم» و پیروزى کامل اسلام بر کفار بوده باشد، چنان که اشاره خواهد شد .

و منظور از ذکر حلال بودن «طیّبات» در اینجا با این که قبل از این روز هم حلال بوده، این است که مقدمه اى براى ذکر «حکم طعام اهل کتاب» باشد.

اما این که: منظور از «طعام اهل کتاب» که در این آیه حلال شمرده شده است، چیست؟

بیشتر مفسران و دانشمندان اهل سنت، معتقدند: هر نوع طعامى را شامل مى شود، خواه گوشت حیواناتى باشد که به دست خود آنها ذبح شده و یا غیر آن.

ولى اکثریت قاطع مفسران و فقهاى شیعه بر این عقیده اند که: منظور از آن غیر از گوشت هائى است که ذبیحه آنها باشد، تنها عده کمى از دانشمندان شیعه پیرو نظریه اولند.

روایات متعددى که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده این مطلب را تأکید مى کند که منظور از طعام در این آیه، غیر ذبیحه هاى اهل کتاب است.

در تفسیر «على بن ابراهیم» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که درباره آیه فوق چنین فرمود:

عَنى بِطَعامِهِمْ هاهُنَا الْحُبُوبَ وَ الْفاکِهَةَ غَیْرَ الذَّبائِحِ الَّتِى یَذْبَحُونَ فَاِنَّهُمْ لایَذْکُروُنَ اسْمَ اللّهِ عَلَیْها:

«منظور از طعام اهل کتاب، حبوبات و میوه ها است، نه ذبیحه هاى آنها; زیرا آنها هنگام ذبح نام خدا را نمى برند».(1)

دقت در روایات متعدد دیگرى که در جلد 16 «وسائل الشیعه» در باب 51 از «ابواب اطعمه و اشربه»، صفحه 371 مذکور است، و دقت در آیات گذشته نشان مى دهد که تفسیر دوم (تفسیر طعام به غیر ذبیحه) به حقیقت نزدیک تر است; زیرا همان طور که امام صادق(علیه السلام) در روایت فوق اشاره فرموده، اهل کتاب غالب شرائط ذبح اسلامى را رعایت نمى کنند، نه نام خدا را مى برند و نه رو به سوى قبله حیوان را ذبح مى کنند، همچنین پایبند به رعایت سایر شرائط نیستند، چگونه ممکن است در آیات قبل، چنین حیوانى صریحاً تحریم شده باشد و در این آیه حلال شمرده شود؟

بعد از بیان حلیّت طعام اهل کتاب، درباره ازدواج با زنان پاکدامن از مسلمانان و اهل کتاب سخن مى گوید، مى فرماید: «زنان پاک دامن از مسلمانان و از اهل کتاب براى شما حلال هستند و مى توانید با آنها ازدواج کنید به شرط این که مهر آنها را بپردازید» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ).

«و به شرط این که از طریق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى آشکار، و نه به صورت انتخاب دوست پنهانى» (مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان).(2)

در حقیقت این قسمت از آیه محدودیت هائى را که در مورد ازدواج مسلمانان با غیر مسلمانان بوده، تقلیل مى دهد و ازدواج آنها با زنان اهل کتاب را با شرائطى تجویز مى نماید.

اما این که: آیا ازدواج با اهل کتاب به هر صورت، خواه ازدواج دائم باشد یا موقت، مجاز است و یا منحصراً ازدواج موقت جائز است، در میان فقهاى اسلام بحث و گفتگو است.

دانشمندان اهل تسنن فرقى میان این دو نوع ازدواج نمى گذارند و معتقدند آیه فوق تعمیم دارد، ولى در میان فقهاى شیعه جمعى معتقدند: آیه منحصراً ازدواج موقت را بیان مى کند و بعضى از روایات رسیده از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نیز این نظر را تأیید مى نماید.(3)

قرائنى در آیه موجود است که ممکن است شاهد این قول باشد:

نخست این که مى فرماید: اِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ: «به شرط این که اجر آنها را بپردازید» درست است که کلمه «اجر»، هم در مورد «مهر عقد دائم» و هم در مورد «مهر ازدواج موقت» گفته مى شود، ولى بیشتر در مورد ازدواج موقت ذکر مى گردد، یعنى با آن تناسب بیشترى دارد.

و دیگر این که: تعبیر به غَیْرَ مُسافِحِیْنَ وَ لا مُتَّخِذى أَخْدان: «به شرط این که از راه زنا و گرفتن دوست پنهانى نامشروع وارد نشوید» نیز با ازدواج موقت متناسب تر است، چه این که ازدواج دائم هیچگونه شباهتى با مسأله زنا یا انتخاب دوست پنهانى نامشروع ندارد، که از آن نهى شود، ولى گاهى افراد نادان و بى خبر، ازدواج موقت را با زنا یا انتخاب دوست پنهانى اشتباه مى کنند.

و از همه گذشته این تعبیرات عیناً در آیه 25 سوره «نساء» دیده مى شود و مى دانیم آن آیه درباره ازدواج موقت است.

با این همه جمعى دیگر از فقهاء ازدواج با اهل کتاب را مطلقاً مجاز مى دانند و قرائن فوق را براى تخصیص آیه کافى نمى بینند و به بعضى از روایات نیز در این زمینه استدلال مى کنند (که شرح بیشتر در این باره باید در کتاب فقهى مطالعه شود).

ناگفته نماند در دنیاى امروز که بسیارى از رسوم جاهلى در اشکال مختلف زنده شده است نیز این تفکر به وجود آمده که: انتخاب دوست زن یا مرد براى افراد مجرد بى مانع است نه تنها به شکل پنهانى، آن گونه که در زمان جاهلیت قبل از اسلام وجود داشت، بلکه به شکل آشکار نیز هم!

در حقیقت دنیاى امروز در آلودگى و بى بند و بارى جنسى از زمان جاهلیت پا را فراتر نهاده; زیرا اگر در آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانى را مجاز مى دانستند، اینها آشکارش را نیز بى مانع مى دانند و حتى با نهایت وقاحت به آن افتخار مى کنند.

این رسم ننگین که یک فحشاى آشکار و رسوا محسوب مى شود از سوغات هاى شومى است که از غرب به شرق انتقال یافته و سرچشمه بسیارى از بدبختى ها و جنایات شده است.

ذکر این نکته نیز لازم است که در مورد طعام اهل کتاب، هم اجازه داده شده که از طعام آنها خورده شود (به شرائطى که ذکر شد) و هم به آنها اطعام شود، اما در مورد ازدواج، تنها گرفتن زن از آنان تجویز شده، ولى زنان مسلمان به هیچ وجه مجاز نیستند با مردان اهل کتاب ازدواج کنند، چنان که ظاهر آیه نیز چنین اقتضا مى کند (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ)، و فلسفه آن ناگفته پیدا است; زیرا زنان به خاطر آن که عواطف رقیق ترى دارند زودتر ممکن است عقیده همسران خود را بپذیرند تا مردان!

و از آنجا که تسهیلات فوق، درباره معاشرت با اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها ممکن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گیرد، و آگاهانه یا غیر آگاهانه به سوى آنها کشیده شوند، در پایان آیه به مسلمانان هشدار داده، مى فرماید: «کسى که نسبت به آنچه باید به آن ایمان بیاورد، کفر بورزد و راه مؤمنان را رها کرده، در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد مى رود و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود» (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ).

اشاره به این که: تسهیلات مزبور علاوه بر این که گشایشى در زندگى شما ایجاد مى کند، باید سبب نفوذ و توسعه اسلام در میان بیگانگان گردد، نه این که شما تحت تأثیر آنها قرار گیرید، و دست از آئین خود بر دارید که در این صورت مجازات شما بسیار سخت و سنگین خواهد بود.(4)

در تفسیر این قسمت از آیه با توجه به پاره اى از روایات و شأن نزولى که نقل شده، احتمال دیگرى نیز هست و آن این که: بعضى از مسلمانان پس از نزول آیه فوق و حکم حلیت طعام اهل کتاب و زنان آنها از قبول چنین حکمى اکراه داشتند، قرآن به آنها هشدار مى دهد: اگر نسبت به چنین حکمى که از طرف خدا نازل شده اعتراضى داشته باشند و انکار کنند، اعمال آنها بر باد خواهد رفت و زیانکار خواهند بود.

* * *

نکته ها:

1 ـ آیا مراد از طعام غیر گوشت است؟

نخست این که: اگر منظور از «طعام» غذاهائى غیر از گوشت باشد، اینها که قبلاً نیز حلال بوده است، آیا قبل از نزول آیه، خریدن گندم و یا حبوبات دیگر از اهل کتاب مانعى داشته؟ در حالى که مى دانیم همواره داد و ستد در میان مسلمانان و آنها وجود داشته است؟

پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته اساسى در تفسیر آیه، روشن مى شود و آن این که:

آیه در زمانى نازل شده که اسلام بر «شبه جزیره عربستان» تسلط یافته و موجودیت و حضور خود را در سراسر شبه جزیره اثبات کرده است، به طورى که دشمنان اسلام از شکست مسلمین مأیوس شدند، در اینجا محدویت هائى را که قبلاً در معاشرت مسلمانان با کفار وجود داشت و به خاطر همان ها، رفت و آمد با آنان، میهمانى کردن آنها و یا میهمان شدن نزد آنان ممنوع بود، مى بایست بر طرف گردد، لذا آیه نازل شد، و اعلام داشت امروز که شما موقعیت خود را تثبیت کرده اید و از خطر آنها بیم ندارید، محدودیت هاى مربوط به معاشرت با آنان کم شده است، مى توانید به میهمانى آنها بروید و نیز مى توانید آنها را میهمان کنید و همچنین مى توانید از آنها زن بگیرید (هر کدام با شرائطى که اشاره خواهد شد).

بنابراین، تنها سخن از خرید و فروش و معاملات نیست، بلکه سخن از سایر مباشرت ها است.

ناگفته نماند، کسانى که اهل کتاب را پاک نمى دانند مى گویند: در صورتى مى توان با آنها هم غذا شد که غذاى آنها از قبیل غذاهاى غیر مرطوب باشد و یا در صورت مرطوب بودن با دست آنها تماس نگرفته باشد و اما آن دسته از محققان که معتقد به طهارت اهل کتاب هستند، مى گویند: هم غذا شدن با آنها در صورتى که غذایشان از گوشت هاى ذبیحه خودشان تهیه نشده باشد، و یقین به نجاست عرضى (نجس شدن با مثل شراب یا آبجو و مانند آنها) نداشته باشیم مى توان با آنها هم غذا شد.

خلاصه این که: آیه فوق، در اصل، ناظر به رفع محدودیت هاى پیشین درباره معاشرت با اهل کتاب است، گواه بر آن این است که مى فرماید: «غذاى شما هم براى آنها حلال است» یعنى میهمانى کردن آنها بى مانع مى باشد، و نیز بلافاصله در آیه بعد، حکم ازدواج با زنان اهل کتاب را بیان کرده، بدیهى است حکومتى مى تواند چنین توسعه اى به اتباع خود بدهد که بر اوضاع محیط کاملاً مسلط گردد، و بیمى از دشمن نداشته باشد، چنین شرائطى در واقع در روز «غدیر خم» و به عقیده بعضى در روز «عرفه» در «حجة الوداع» یا بعد از «فتح خیبر» حاصل گشت، اگر چه روز غدیر خم از هر جهت براى این موضوع مناسب تر به نظر مى رسد.

* * *

2 ـ طعام هرگونه غذا است

اشکال دیگرى که در تفسیر «المنار» درباره تفسیر آیه فوق آمده است، این است که مى گوید: کلمه طعام در بسیارى از آیات قرآن به معنى هر گونه غذائى است و حتى گوشت ها را هم شامل مى شود، چگونه ممکن است در آیه فوق، محدود به حبوبات و میوه ها و مانند آن باشد، سپس مى نویسد:

من این ایراد را در مجلسى که جمعى از شیعیان بودند مطرح کردم (و کسى پاسخ آن را نداشت).

به عقیده ما پاسخ ایراد فوق نیز روشن است، ما انکار نمى کنیم که طعام یک مفهوم وسیع دارد، ولى آیات سابق که درباره گوشت ها بحث نموده و مخصوصاً گوشت حیواناتى را که به هنگام ذبح نام خدا بر آن نبرند تحریم کرده، این مفهوم وسیع را تخصیص مى زند و محدود به غیر گوشت مى کند، و مى دانیم هر عامى یا مطلقى قابل تخصیص و تقیید است.

این را نیز مى دانیم که اهل کتاب مقید به ذکر نام خدا بر ذبیحه نیستند، از آن گذشته سایر شرائطى را هم که در «سنت» آمده است، مسلماً رعایت نمى کنند.

* * *

3 ـ نکته ذکر خاص بعد از عام

در کتاب «کنز العرفان» در تفسیر این آیه اشاره به اشکال دیگرى شده است که خلاصه اش این است: «طیّبات» مفهوم وسیعى دارد و به اصطلاح «عام» است، اما «طَعامَ الَّذِیْنَ أُوتُوا الْکِتابَ» خاص است و معمولاً ذکر خاص بعد از عام باید نکته اى داشته باشد که در اینجا نکته آن روشن نیست، سپس اظهار امیدوارى مى کند خداوند این مشکل علمى را براى او حل کند.(5)

با توجه به آنچه در بالا ذکر شد، پاسخ این اشکال نیز معلوم مى شود که ذکر حلیت طیّبات در واقع مقدمه اى است براى بیان رفع محدودیت آمیزش با اهل کتاب، و در واقع آیه مى گوید: هر چیز پاکیزه اى براى شما حلال شمرده شده، به همین جهت طعام اهل کتاب نیز (آنجا که پاکیزه باشد) براى شما حلال است و محدودیت هائى که سابقاً در معاشرت با آنها داشته اید، در پرتو پیروزى هائى که امروز پیدا کرده اید تقلیل یافته است (دقت کنید)

* * *


1 ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحه 163، مؤسسه دار الکتاب قم، 1404 هـ ق ـ«وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 291 (جلد 24، صفحه 66، چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 63، صفحه 21 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحات 593 و 762، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق.

2 ـ همان طور که در جلد سوم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 25 سوره «نساء» گفتیم، «أَخْدان» جمع «خدن» (بر وزن اذن) در اصل، به معنى دوست و رفیق است، ولى معمولاً به دوست پنهانى از جنس مخالف و به عنوان نامشروع گفته مى شود.

3 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 280، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «وسائل الشیعه»، جلد 20، صفحه 540 و جلد 21، صفحه 37، باب 13: بابُ حُکْمِ التَّمَتُّعِ بِالْکِتابِیَّةِ ـ «المیزان»، جلد 5، صفحه 216، انتشارات جامعه مدرسین قم ـ تفسیر «صافى»، جلد 2،صفحه 14، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «تهذیب الاحکام»، جلد 7، صفحات 255، 256 و 299، دار الکتب الاسلامیة، 1365 هـ ش.

4 ـ در مورد «حبط و احباط» به جلد دوم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 217 سوره «بقره» مراجعه شود.

5 ـ «کنز العرفان»، جلد 2، صفحه 312، المکتبة المرتضویة لاحیاء الآثار الجعفریة، 1384 هـ ق.