المائدة
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ 83 وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ 84 فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ 85 وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ 86 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ 87 وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ 88 لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمَانَ ۖ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ۚ ذَٰلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ ۚ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 89
شأن نزول:
از حدّ تجاوز نکنید!
در مورد نزول آیات فوق، روایات متعددى نقل شده است، از جمله این که:
روزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره رستاخیز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بیاناتى فرمود، این بیانات مردم را تکان داد و جمعى گریستند.
به دنبال آن جمعى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) تصمیم گرفتند، پاره اى از لذائذ و راحتى ها را بر خود تحریم کرده و به جاى آن به عبادت پردازند.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) سوگند یاد کرد که شب ها کمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد.
«بلال» سوگند یاد کرد که همه روز، روزه باشد.
«عثمان بن مظعون» قسم یاد کرد که آمیزش جنسى را با همسر خویش ترک گوید و به عبادت پردازد.
روزى همسر «عثمان بن مظعون» نزد «عایشه» آمد، او زن جوان و صاحب جمالى بود، عایشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى رسى، و زینت نمى کنى؟!
در پاسخ گفت: براى چه کسى زینت کنم؟
همسرم مدتى است که مرا ترک گفته و رهبانیت را پیش گرفته است.
این سخن به گوش پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسید، فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آیند، هنگامى که در مسجد اجتماع کردند، بالاى منبر قرار گرفت، پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود:
چرا بعضى از شما چیزهاى پاکیزه را بر خود حرام کرده اید؟
من سنّت خود را براى شما بازگو مى کنم هر کس از آن روى گرداند از من نیست، من قسمتى از شب را مى خوابم، با همسرانم آمیزش دارم و همه روزها را روزه نمى گیرم.
آگاه باشید من هرگز به شما دستور نمى دهم که مانند کشیشان مسیحى و رهبان ها دنیا را ترک گوئید; زیرا این گونه مسائل و همچنین دیرنشینى در آئین من نیست، رهبانیت امت من در جهاد است (اگر مى خواهید ترک دنیا گوئید چه بهتر که در راه سازنده اى همچون جهاد باشد...).
بر خود سخت نگیرید; زیرا جمعى از پیشینیان شما بر اثر سخت گرفتن بر خود، هلاک شدند.
آنها که سوگند یاد کرده بودند این امور را ترک کنند، برخاسته عرض کردند: اى پیامبر! ما در این راه سوگند یاد کرده ایم وظیفه ما در برابر سوگندمان چیست؟ آیات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(1)
لازم به تذکر است که بعضى سوگندهاى فوق مانند سوگندى که از «عثمان بن مظعون» نقل شده چون منافات با حق همسرش داشته است مشروع نبوده.
ولى در مورد سوگند على(علیه السلام) درباره بیدار ماندن شب و اشتغال به عبادت، امر مباح و مجازى بوده است اگر چه از آیات استفاده مى شود که بهتر این بوده چنین کارى به طور مستمر ادامه پیدا نکند.
این موضوع هیچ گونه منافاتى با مقام عصمت على(علیه السلام) ندارد، چنان که نظیر آن را درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز در سوره «تحریم» آیه اول مى خوانیم: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبْتَغی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ: «اى پیغمبر! چرا پاره اى از امورى که بر تو حلال است را به خاطر رضایت همسرانت بر خود حرام مى کنى»؟
تفسیر:
سوگند و کفاره سوگند
در این آیه و آیات بعد، یک سلسله احکام مهم اسلامى مطرح شده است، بعضى براى نخستین بار، و قسمت مهمى نیز به عنوان تأکید و توضیح احکامى که قبلاً در آیات دیگر قرآن بیان شده است; زیرا همان طور که گفتیم این سوره در اواخر عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل گردید و مى بایست در آن درباره احکام مختلف اسلامى تأکید بیشترى بشود.
در آیه نخست، اشاره به تحریم قسمتى از مواهب الهى به وسیله بعضى از مسلمین شده، و آنها را از تکرار این کار نهى مى کند، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید طیبات و امور پاکیزه اى را که خداوند براى شما حلال کرده بر خود حرام مکنید» (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ).(2)
ذکر این حکم، علاوه بر ملاحظه شأن نزول، ممکن است اشاره به این باشد که: اگر در آیات گذشته مدح و تمجیدى از جمعى از دانشمندان و رهبانان مسیحى شد، به خاطر انعطاف و تسلیم آنها در برابر حق بود، نه به خاطر برنامه ترک دنیا و تحریم طیبات، و مسلمانان نمى توانند در این قسمت از آنها اقتباس کنند.
با بیان این حکم، اسلام، صریحاً بیگانگى خود را از مسأله رهبانیت و ترک دنیا آن چنان که مسیحیان و مرتاضان دارند اعلام داشته است، شرح بیشتر درباره این موضوع را در ذیل آیه 27 سوره «حدید» «وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها» مطالعه خواهید فرمود.
سپس براى تأکید این موضوع، مى فرماید: «از حدّ و مرزها فراتر نروید; زیرا خداوند تجاوزکنندگان را دوست ندارد» (وَ لاتَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْمُعْتَدینَ).
* * *
در آیه بعد، مجدداً روى مطلب تأکید کرده، منتها در آیه گذشته نهى از تحریم بود، و در این آیه، امر به بهره گرفتن مشروع از مواهب الهى کرده مى فرماید: «از آنچه خداوند به شما روزى داده است حلال و پاکیزه بخورید» (وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً).
تنها شرط آن این است که: رعایت اعتدال و تقوا و پرهیزگارى در بهره گیرى از این مواهب را فراموش نکنید، مى فرماید: «و از مخالفت خداوندى که به او ایمان دارید بپرهیزید» (وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ).
یعنى ایمان شما به خدا ایجاب مى کند که همه دستورات او را محترم بشمرید، هم بهره گرفتن و هم رعایت اعتدال و تقوا.
در تفسیر این جمله، احتمال دیگرى نیز هست، که: منظور از امر به تقوا این است که: تحریم مباحات و طیبات با درجه عالى و کامل تقوا متناسب نیست.
تقوا ایجاب مى کند: انسان از حدّ اعتدال در هیچ طرف خارج نشود.
* * *
در سومین آیه، درباره سوگندهائى که در زمینه تحریم حلال و غیر آن خورده مى شود، به طور کلّى بحث کرده و قسم ها را به دو قسمت تقسیم مى کند:
نخست مى فرماید: «خداوند شما را در برابر قسم هاى لغو مؤاخذه و مجازات نمى کند» (لایُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُمْ).
همان طور که در تفسیر آیه 225 سوره «بقره» ـ که در آن نیز پیرامون عدم مجازات در مقابل قسم هاى لغو، بحث شده بود ـ گفتیم: منظور از سوگند لغو چنان که مفسران و فقهاء گفته اند: سوگندهائى است که داراى هدف مشخص نیست و از روى اراده و تصمیم سر نمى زند.
بلکه بدون توجه، به عنوان تکیه سخن، «وَ اللّهِ وَ بِاللّهِ» یا: «لا وَ اللّهِ وَ بَلى وَ اللّهِ» مى گویند، و یا در حال شدت هیجان یا غضب بدون اراده و تصمیم گفته مى شود.(3)
بعضى گفته اند: اگر انسان به چیزى یقین داشته باشد و بر اساس آن سوگند یاد کند، سپس معلوم شود اشتباه کرده است، آن نیز جزء قسم لغو است.
مثل این که: کسى بر اثر سعایت افراد سخن چین، یقین به انحراف همسر خود پیدا کند و سوگند یاد نماید که او را طلاق گوید، بعداً معلوم شود دروغ بوده است، این سوگند اعتبار ندارد.
این را نیز مى دانیم علاوه بر لزوم قصد و اراده و تصمیم در سوگندهاى جدى، لازم است محتواى قسم نیز کار نامشروع و یا مکروهى نباشد.
بنابراین، اگر انسان در حال اختیار از روى اراده و تصمیم سوگند یاد کند که عمل حرام یا مکروهى را انجام دهد آن قسم نیز بى ارزش است، و وفاى به آن لازم نیست ـ احتمال دارد لغو در آیه فوق مفهوم وسیعى داشته باشد که حتى این گونه قسم را نیز شامل شود ـ
قسم دوم از سوگندها، سوگندهائى است که از روى اراده و تصمیم و به طور جدى یاد مى شود، درباره این نوع قسم ها، قرآن در آیه فوق چنین مى فرماید: «خداوند شما را در برابر سوگندهائى که گره آن را محکم کرده اید مؤاخذه مى کند و شما را موظف به عمل کردن به آن مى سازد» (وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الأَیْمانَ).
کلمه «عقد» همان طور که در آغاز سوره «مائده» گفتیم، در اصل به معنى جمع کردن اطراف یک چیز محکم است، و به همین جهت، گره زدن دو سر طناب را «عقد» مى گویند، و گاهى به همین مناسبت در امور معنوى نیز به کار مى رود و هر گونه پیمان محکمى را نیز «عقد» مى گویند.
در آیه فوق منظور از عقد أَیمان (بستن سوگندها) همان تصمیم جدى بر کارى است که بر طبق سوگند انجام مى گیرد.
البته جدى بودن سوگند به تنهائى براى صحت آن کافى نیست بلکه همان طور که در بالا اشاره شد، باید محتواى سوگند لااقل یک امر مباح بوده باشد و باید دانست که سوگند جز به نام خدا معتبر نیست.
بنابراین، اگر کسى به نام خدا سوگند یاد کند که عمل نیک یا لااقل عمل مباحى را انجام دهد، واجب است به سوگند خود عمل کند و اگر آن را شکست کفاره دارد.
و کفاره قسم همان است که در ذیل آیه مورد بحث بدین گونه بیان شده است:
کفاره چنین سوگندى یکى از سه چیز است، مى فرماید:
«کفاره این گونه سوگندها اطعام ده نفر مستمند از غذاهاى معمولى است که به خانواده خود مى دهید» (فَکَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکُمْ).
بنابراین نخستین کفاره، اطعام ده نفر مسکین است، منتها براى این که: بعضى از اطلاق این حکم، چنین استفاده نکنند که مى توان از هر نوع غذاى پست و کم ارزشى براى کفاره استفاده کرد، تصریح مى کند که این غذا باید لااقل یک غذاى حدّ وسط بوده باشد که معمولاً در خانواده خود از آن تغذیه مى کنید.
البته ظاهر این تعبیر، حدّ متوسط از نظر کیفیت است ولى ممکن است هم اشاره به کیفیت و هم مقدار و کمیت بوده باشد، چنان که در روایتى از امام صادق(علیه السلام)حدّ وسط در کیفیت و در روایتى از امام باقر(علیه السلام) حدّ وسط در کمیت نقل شده که مفهوم آنها بازگشت به حد وسط در هر دو قسمت مى کند.(4)
ناگفته پیدا است مسأله حد وسط در دو قسمت، به اختلاف شهرها، آبادى ها و زمان ها متفاوت خواهد بود.
این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که: «اوسط» به معنى خوب و عالى است; زیرا یکى از معانى اوسط، عالى است، چنان که در آیه 28 سوره «قلم» مى خوانیم: قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ: «بهترین آنها چنین گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمى گوئید»؟
پس از آن، به دومین مورد از کفاره اشاره کرده که: «پوشاندن لباس بر ده نفر نیازمنداست» (أَوْ کِسْوَتُهُمْ).
البته ظاهر آیه این است: لباسى بوده باشد که به طور معمول تن را بپوشاند.
لذا در بعضى از روایات مى خوانیم: امام صادق(علیه السلام)فرمود: منظور از «کِسْوَة» در آیه فوق، دو قطعه لباس است (پیراهن و شلوار).(5)
و اگر در بعضى از روایات مانند روایتى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: به یک جامه نیز مى توان قناعت کرد،(6) شاید به خاطر آن باشد که پیراهن هاى بلند عربى، به تنهائى مى تواند همه بدن را بپوشاند ـ ولى در مورد زنان، تنها یک پیراهن هر چند بلند باشد کافى نیست بلکه روسرى براى پوشاندن سر و گردن نیز لازم است; زیرا حداقل لباس مورد نیاز یک زن کمتر از این نیست ـ
و با این حال، بعید نیست لباسى که به عنوان کفاره داده مى شود، بر حسب فصول،(7) مکان ها و زمان ها تفاوت پیدا کند.
در این که: آیا از نظر کیفیت، حداقل کافى است؟ و یا در اینجا نیز باید حد وسط مراعات شود؟ در میان مفسران دو نظر وجود دارد:
نخست این که: به مقتضاى اطلاق آیه هر گونه لباسى کافى است.
و دیگر این که: با توجه به قیدى که در اطعام بود در اینجا نیز باید رعایت حد وسط گردد.
ولى البته، احتمال اول با اطلاق آیه سازگارتر است.
سپس به سومین مورد از کفاره پرداخته که: «آزاد کردن یک برده است» (أَوْ تَحْریرُ رَقَبَة).
در این که آیا برده اى که آزاد مى شود باید ایمان و اسلام داشته باشد، یا آزاد کردن هر گونه برده اى کافى است؟
در میان فقهاء گفتگو است که توضیح آن را باید در کتب فقهى خواند، اگر چه ظاهر آیه مطلق است.
و این خود مى رساند: اسلام براى آزاد ساختن بردگان از وسائل گوناگون استفاده کرده است، و در عصر و زمانى همچون زمان ما که ظاهراً برده اى وجود ندارد، باید یکى از دو کفاره دیگر را انتخاب نمود.
شک نیست این سه موضوع از نظر قیمت بسیار متفاوت است، و شاید این تفاوت به خاطر آن است که مکلف آزاد باشد و بتواند به اندازه توانائى خود یکى را انتخاب کند.
اما ممکن است کسانى باشند که قدرت بر هیچ یک از اینها را نداشته باشند لذا بعد از بیان این دستور مى فرماید: «آنهائى که دسترسى به هیچ یک ندارند باید سه روز روزه بگیرند» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیّام).
بنابراین، گرفتن سه روز روزه، منحصراً مربوط به کسانى است که قدرت بر انجام یکى از سه موضوع فوق را نداشته باشند.
آنگاه براى تأکید مى فرماید: «این کفاره سوگندهاى شما است هنگامى که سوگند یاد مى کنید» (ذلِکَ کَفّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ).
ولى براى این که: کسى تصور نکند با دادن کفاره، شکستن سوگندهاى صحیح حرام نیست مى فرماید: «سوگندهاى خود را حفظ کنید» (وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ).
و به تعبیر دیگر، عمل به سوگند، وجوب تکلیفى دارد و شکستن آن حرام است، اما پس از شکستن باید کفاره داد.
و در پایان آیه مى فرماید: «این چنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مى کند، تا شکر او را بگزارید و در برابر این احکام و دستوراتى که ضامن سعادت و سلامت فرد و اجتماع است، او را سپاس گوئید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).
* * *
1 ـ براى آگاهى از شأن نزول فوق، به مدارک ذیل مراجعه فرمائید:
«وسائل الشیعه»، جلد 20، صفحات 21 و 107 و جلد 23، صفحات 243 و 244، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 22، صفحه 124 و جلد 36، صفحه 118 و جلد 40، صفحه 328 و جلد 62، صفحات 112 و 113 و جلد 67، صفحه 116 و جلد 90، صفحه 73 ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحات 179 و 180، مؤسسه دار الکتاب، 1404 هـ ق ـ «مستدرک الوسائل»، جلد 16، صفحه 54، چاپ آل البیت ـ «مجمع البیان» و سایر تفاسیر، ذیل آیات مورد بحث.
2 ـ درباره معنى «طیّب» در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 172 سوره «بقره» بحث شد.
3 ـ «کافى»، جلد 7، صفحه 443، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 23، صفحات 238 و 239، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحات 224 و 236.
4 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 666، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ تفسیر «برهان»، جلد 1، صفحه 496 ـ «کافى»، جلد 7، صفحات 453 و 454، دار الکتب الاسلامیة ـ «تهذیب»، جلد 8، صفحات 296 و 297، دار الکتب الاسلامیة ـ «استبصار»، جلد 4، صفحات 52 و 53، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 22، صفحه 381، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحات 225، 242 و...
5 ـ «کافى»، جلد 7، صفحه 452، دار الکتب الاسلامیة ـ «تهذیب»، جلد 8، صفحات 295 و 297، دار الکتب الاسلامیة ـ «استبصار»، جلد 4، صفحات 51 و 52، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 22، صفحات 40، 375، 380 و 383، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحات 220، 225 و 226 و... ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 338، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق.
6 ـ «کافى»، جلد 7، صفحات 452، 453 و 454، دار الکتب الاسلامیة ـ «تهذیب»، جلد 8، صفحه 296، دار الکتب الاسلامیة ـ «استبصار»، جلد 4، صفحه 52، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 22، صفحات 40، 378، 380، 381، 384 و 385، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحات 25، 241، 242 و 243 ـ «مستدرک»، جلد 15، صفحه 420، چاپ آل البیت.
7 ـ در این زمینه حدیثى نیز از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است (تفسیر «برهان»، جلد 1، صفحه 496 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 22، صفحه 382، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحه 225).