المائدة

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 90 إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ 91 وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا ۚ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ 92 لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوا وَّآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَّآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وَّأَحْسَنُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ 93 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِّنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ 94 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ ۚ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَٰلِكَ صِيَامًا لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ ۗ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ ۚ وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ 95

شأن نزول:

به طورى که در کتاب «کافى» و بسیارى از تفاسیر نقل شده، هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان در سال «حدیبیه» براى عمره با حال احرام حرکت کردند.

در وسط راه با حیوانات وحشى فراوانى رو به رو شدند، آن قدر نزدیک که مى توانستند آنها را با دست و نیزه ها صید کنند!

این شکارها به قدرى زیاد بودند که بعضى نوشته اند دوش به دوش مرکب ها و از نزدیک خیمه ها رفت و آمد مى کردند، نخستین آیات فوق در این هنگام نازل شد و مسلمانان را از صید آنها بر حذر داشت، و به آنها اخطار کرد که: این یک نوع امتحان براى آنها محسوب مى شود.(1)

 

تفسیر:

احکام صید در حال احرام

این آیات، ناظر به یکى از احکام عمره و حج یعنى مسأله شکار حیوانات صحرائى و دریائى در حال احرام مى باشد.

نخست، اشاره به جریانى که مسلمانان در سال «حدیبیه» با آن رو به رو بودند، کرده، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! خداوند شما را با چیزى از شکار مى آزماید، شکارهائى که به قدرى به شما نزدیک مى شوند که حتى با نیزه و دست مى توانید آنها را شکار کنید» (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْء مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ).

از تعبیر آیه، چنین استفاده مى شود که: مى خواسته به عنوان یک پیش بینى مردم را از جریانى که در پیش داشتند آگاه سازد.

و نیز معلوم مى شود وجود این همه شکار، در دسترس مردم آنجا یک امر بى سابقه بوده است، و این یک نوع آزمایش الهى براى مسلمانان محسوب مى شده.

مخصوصاً با توجه به نیازى که آنها به تهیه غذا از گوشت حیوانات داشته اند.

و با توجه به این که: این حیوانات به شکل وسوسه انگیزى در اطراف خیمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند، تحمل محرومیت از چنین غذاى آماده آن هم در آن عصر و زمان، و براى آن مردم مى توانست یک آزمایش بزرگ بوده باشد.

بعضى گفته اند: منظور از این جمله: «که با دست شما قابل صید خواهند بود»، این است که: با دام و تور مى توانستند آنها را بگیرند، ولى ظاهر آیه این است که حقیقتاً ممکن بوده آنها را با خود دست شکار کنند.

آنگاه به عنوان تأکید مى فرماید: این جریان براى آن بوده است «تا خدا بداند چه افرادى از او با ایمان به غیب مى ترسند» (لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ)، و از دیگران شناخته شوند.

همان طور که در جلد اول، ذیل آیه 143 سوره «بقره» گفتیم، منظور از تعبیر به «لِنَعْلَمَ» (تا بدانیم) یا «لِیَعْلَمَ» (تا خدا بداند) و امثال آن، این نیست که خداوند چیزى را نمى دانسته، و مى خواهد به وسیله آزمایش و امتحان و امثال آن بداند، بلکه منظور این است که: مى خواهیم به واقعیت علمى خود، جامه عمل و تحقق خارجى بپوشانیم; زیرا نیت هاى درونى و آمادگى هاى اشخاص به تنهائى براى تکامل و پاداش و کیفر کافى نیست، بلکه باید به صورت افعال خارجى پیاده شوند تا این آثار را داشته باشد، (براى توضیح بیشتر به ذیل همان آیه مراجعه فرمائید).

و در پایان آیه کسانى که با این حکم الهى مخالفت ورزند را، تهدید به عذاب دردناک کرده، مى فرماید: «و هر کس بعد از آن تجاوز کند مجازات دردناکى خواهد داشت» (فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ).

* * *

گر چه جمله اخیر از آیه قبل، اجمالاً دلالت بر تحریم صید در حال احرام دارد، ولى در آیه بعد با صراحت و قاطعیت بیشتر و به طور عموم فرمان تحریم صید را در حال احرام صادر کرده، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! در حال احرام شکار نکنید»! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ).

آیا تحریم صید (که به قرینه آیه بعد شکار صحرائى است) تمام انواع حیوانات صحرائى را شامل مى شود ـ اعم از حلال گوشت و حرام گوشت ـ یا اختصاص به حلال گوشت دارد؟

در میان مفسران و فقها در این زمینه اتفاق نظر نیست، ولى مشهور در میان فقهاء و مفسرین امامیّه، عمومیت حکم است، و روایاتى که از طریق اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده است این مطلب را تأئید مى کند.(2)

و اما فقهاى اهل تسنن، بعضى مانند «ابوحنیفه» با ما در این زمینه موافقند.

ولى بعضى دیگر مانند «شافعى» آن را مخصوص حیوانات حلال گوشت دانسته اند، و در هر حال حیوانات اهلى را شامل نمى شود; زیرا به حیوانات اهلى صید و شکار گفته نمى شود.

قابل توجه این که: در روایات ما نه تنها صید کردن در حال احرام تحریم شده ، بلکه حتى کمک کردن، اشاره کردن و نشان دادن صید در حال احرام، تحریم گردیده است.(3)

ممکن است بعضى تصور کنند: صید و شکار، شامل حیوانات حرام گوشت نمى شود، در حالیکه چنین نیست; زیرا شکار حیوانات به منظورهاى مختلف انجام مى گردد.

گاهى به منظور استفاده از گوشت.

گاهى پوست.

و گاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مى گردد، شعر معروفى که از على(علیه السلام)نقل شده است، نیز مى تواند شاهدى براى تعمیم باشد، آنجا که فرمود:

صَیْدُ الْمُلُوکِ أَرانِبُ وَ ثَعالِبُ *** وَ إِذا رَکِبْتُ فَصَیْدِیَ الأَبْطالُ:

«شکارِ سلاطین، خرگوش و روباه است ولى شکار من به هنگامى که وارد میدان نبرد مى شوم، قهرمانانند»!(4) (براى توضیح بیشتر در زمینه اقسام و احکام صیدهاى حرام در حال احرام به کتب فقهى مراجعه شود).

پس از آن، به کفاره صید در حال احرام اشاره کرده، مى فرماید: «کسى که عمداً صیدى را به قتل برساند، باید کفاره اى همانند آن از چهار پایان بدهد»
(وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ)، یعنى آن را قربانى کرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد.

در اینجا منظور از «مِثْل» آیا همانندى در شکل و اندازه حیوان است، به این معنى که مثلاً اگر کسى حیوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صید کند، باید کفاره آن را شتر انتخاب نماید؟

و یا اگر آهو صید کند، براى کفاره، گوسفند که تقریباً به اندازه آن است، قربانى نماید.

و یا این که: منظور از «مِثْل» همانندى در قیمت است؟!

مشهور و معروف میان فقهاء و مفسران، همان معنى اول است، و ظاهر آیه نیز با آن سازگارتر مى باشد، چه این که: با توجه به تعمیم حکم نسبت به حیوانات حلال گوشت و حرام گوشت، بسیارى از این حیوانات، قیمت ثابت و مشخصى ندارند، که بتوان همانند آن را از حیوانات اهلى انتخاب کرد.

در هر حال، این در صورتى است که همانندى از نظر شکل و اندازه براى آن پیدا بشود، و در غیر این صورت، چاره اى جز این نیست که به نوعى تعیین قیمت براى آن شکار نموده، و همانند آن را از نظر قیمت از حیوانات اهلى حلال

گوشت انتخاب کنند.

و از آنجا که ممکن است مسأله همانندى براى بعضى، مورد شک و تردید واقع شود، قرآن در این زمینه دستور داده است که باید این موضوع زیر نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذیرد، مى فرماید: «کفاره اى که دو نفر عادل از شما معادل بودن آن را تصدیق کنند» (یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْل مِنْکُمْ).

و درباره این که: این کفاره در کجا باید ذبح شود، دستور مى دهد: به صورت قربانى و «هدى» اهداء به کعبه شود و به سرزمین کعبه برسد، مى فرماید: «به صورت قربانى به حریم کعبه برسد» (هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ).

ضمناً باید توجه داشت: مشهور میان فقهاى ما این است که: باید کفاره «صید حال احرام عمره» در «مکّه» ذبح شود و «صید حال احرام حج» در «منىو قربانگاه»، و این، با آیه فوق منافات ندارد; زیرا همان طور که گفتیم آیه در مورد احرام عمره نازل شده است.

آنگاه اضافه مى کند: لازم نیست حتماً کفاره به صورت قربانى باشد، بلکه دو چیز دیگر نیز هر یک به تنهائى مى توانند جانشین آن شوند، نخست این که: «معادل پول آن را در راه اطعام مساکین مصرف کند» (أَوْ کَفّارَةٌ طَعامُ مَساکینَ).

«و یا معادل آن روزه بگیرد» (أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً).

گر چه در آیه، سخنى از تعداد مساکین که باید اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به میان نیامده است، ولى قرار گرفتن اینها در کنار یکدیگر از یکسو.

و تصریح به لزوم موازنه میان روزه از سوى دیگر، نشان مى دهد: منظور آن نیست که هر چند نفر مسکین را مى خواهد اطعام کند، بلکه منظور آن است به مقدار قیمت قربانى باید بوده باشد.

و اما این که: معادله میان روزه و اطعام مسکین چگونه برقرار مى شود؟ از بعضى از روایات استفاده مى شود: در مقابل هر یک «مُد» طعام (یعنى تقریباً معادل 750 گرم گندم و مانند آن) یک روز روزه بگیرد.(5)

و از پاره اى دیگر از روایات استفاده مى شود در مقابل هر دو «مُد» یک روز روزه بگیرد،(6) و این در حقیقت به خاطر آن است که در ماه مبارک رمضان اشخاصى که قادر بر روزه نیستند به جاى هر روز یک یا دو مد طعام به مستمندان مى دهند.(7)

درباره این که: آیا شخصى که مرتکب صید در حال احرام شده مخیّر در میان این سه چیز است؟ یا باید ترتیب را در آن رعایت کند، یعنى نخست قربانى نماید و اگر نتوانست، اطعام مسکین، و اگر آن هم میسر نشد روزه بگیرد، در میان مفسران و فقهاء گفتگو است، اما ظاهر آیه تخییر است.

بعد از آن به فلسفه این کفاره اشاره کرده، مى فرماید: «این کفارات به خاطر آن است که کیفر کار خلاف خود را ببیند» (لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ).(8)

اما از آنجائى که هیچ حکمى معمولاً شامل گذشته نمى شود، تصریح مى کند: «خدا از تخلفاتى که در این زمینه در گذشته انجام داده اید، عفو فرموده است»

(عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ).

و هر گاه کسى به این اخطارهاى مکرر و حکم کفاره اعتنا نکند «و باز هم مرتکب صید در حال احرام شود، خداوند از چنین کسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است، و به موقع انتقام مى گیرد» (وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقام).

باید توجه داشت در میان مفسران گفتگو است که: آیا کفاره صید با تکرار آن، تکرار مى شود یا نه؟

ظاهر آیه این است که: در صورت تکرار تنها تهدید به انتقام الهى شده و اگر کفاره نیز تکرار مى شد، مى بایست تنها به ذکر انتقام الهى قناعت نشود و تکرار کفاره نیز تصریح گردد، در روایاتى که از طریق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده به این موضوع اشاره شده است.(9)

* * *

در آیه بعد، پیرامون صیدهاى دریا سخن به میان آورده، مى فرماید: «صید دریا و طعام آن براى شما (در حال احرام) حلال است» (أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ).

در این که: منظور از «طعام» چیست؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند: مراد ماهیانى است که بدون صید مى میرند و بر روى آب مى مانند، در حالى که مى دانیم این سخن درست نیست; زیرا ماهى مرده خوردنش حرام است، اگر چه در بعضى از روایات اهل تسنن تصریح به حلیّت آن شده است.(10)

آنچه بیشتر از ظاهر آیه استفاده مى شود این است که: منظور از طعام همان خوراکى است که از ماهیان صید شده ترتیب داده شود; زیرا آیه مى خواهد دو چیز را مجاز کند: نخست صید کردن و دیگر خوردن غذاى صید شده.

ضمناً از مفهوم این تعبیر، فتواى معروفى که در میان فقهاى ما وجود دارد، نیز اجمالاً استفاده مى شود که: در مورد حیوانات صحرائى نه تنها اقدام به صید حرام است، که خوردن گوشت حیوانات صید شده نیز مجاز نیست.

پس از آن، به فلسفه این حکم اشاره کرده مى فرماید: «این به خاطر این است که شما و مسافران بتوانید بهره ببرید» (مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَةِ).

یعنى به خاطر این که: در حال احرام براى تغذیه به زحمت نیفتید و بتوانید از یک نوع صید بهره مند شوید، این اجازه در مورد صید دریا به شما داده شده است.

و از آنجا که معمولاً مسافران اگر بخواهند ماهى صید شده را با خود ببرند آن را با نمک آمیخته و به صورت «ماهى شور» در مى آورند، بعضى از مفسران جمله فوق را این گونه تفسیر کرده اند که: افراد «مقیم» مى توانند از ماهى تازه و «مسافران» از ماهى شور استفاده کنند.

اشتباه نشود، این که در آیه فوق مى خوانیم صید دریا براى شما حلال شده، مفهومش یک حکم کلّى و عمومى درباره صیدهاى دریا نیست، آن چنان که بعضى پنداشته اند;

زیرا آیه نمى خواهد اصل حکم صیدهاى دریا را بیان کند، بلکه هدف آیه این است که: به مُحرم اجازه دهد صیدهاى دریا که قبل از احرام براى او حلال بوده، در حال احرام از آن استفاده کند.

و به تعبیر دیگر: آیه اصل تشریع قانون را بیان نمى کند، بلکه ناظر به خصوصیات قانونى است که قبلاً تشریع شده است، و به اصطلاح در مقام بیان از نظر عمومیت حکم نیست، بلکه فقط احکام مُحرم را بیان مى کند.

ولى بار دیگر به عنوان تأکید به حکم سابق بازگشته، مى فرماید: «مادام که در حال احرام هستید صیدهاى صحرائى بر شما حرام است» (وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً).

و در پایان آیه براى تأکید تمام احکامى که ذکر شد مى فرماید: «از خداوندى که در قیامت در پیشگاه او محشور خواهید شد بپرهیزید» و با فرمان او مخالفت ننمائید (وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).

* * *

نکته:

فلسفه تحریم صید در حال احرام

مى دانیم حج و عمره از عباداتى است که انسان را از جهان ماده جدا کرده و در محیطى مملوّ از معنویت فرو مى برد.

تعینات زندگى مادى، جنگ و جدال ها، خصومت ها، هوس هاى جنسى، لذات مادى، در مراسم حج و عمره به کلّى کنار مى روند و انسان به یک نوع ریاضت مشروع الهى دست مى زند، و به نظر مى رسد که تحریم صید در حال احرام نیز به همین منظور است.

از این گذشته، اگر صید کردن براى زوّار خانه خدا کار مشروعى بود، با توجه به این همه رفت و آمدى که هر سال در این سرزمین هاى مقدس مى شود، نسل بسیارى از حیوانات در آن منطقه که به حکم خشکى و کم آبى، حیواناتش نیز کم است، بر چیده مى شد، و این دستور، یک نوع حفاظت و ضمانت براى بقاى نسل حیوانات آن منطقه است.

مخصوصاً با توجه به این که: در غیر حال احرام نیز صید حرم، و همچنین کندن درختان و گیاهان آن ممنوع است، روشن مى شود که: این دستور ارتباط نزدیکى با مسأله حفظ محیط زیست و نگهدارى گیاهان و حیوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.

این حکم به قدرى دقیق تشریع شده که نه تنها صید حیوانات، بلکه کمک کردن حتى نشان دادن و ارائه صید به صیاد نیز تحریم گردیده، چنان که در روایات وارده از طریق اهل بیت(علیهم السلام) مى خوانیم که امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش فرمود:

لاتَسْتَحِلَّنَّ شَیْئاً مِنَ الصَّیْدِ وَ أَنْتَ حَرَامٌ وَ لا وَ أَنْتَ حَلالٌ فِی الْحَرَمِ وَ لاتَدُلَّنَّ عَلَیْهِ مُحِلاًّ وَ لا مُحْرِماً فَیَصْطَادَهُ وَ لاتُشِرْ إِلَیْهِ فَیَسْتَحِلَّ مِنْ أَجْلِکَ فَإِنَّ فِیهِ فِدَاءً لِمَنْ تَعَمَّدَهُ:

«هرگز چیزى از صید را در حال احرام حلال مشمر! و همچنین صید حرم را در غیر حال احرام، و نیز صید را به شخص مُحرم و غیر محُرم نشان مده که آن را شکار کند و حتى اشاره به آن مکن (و دستور مده) تا به خاطر تو صید را حلال بشمرد; زیرا این کار موجب کفاره براى شخص متعمد مى شود».(11)

* * *


1 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 396، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 12، صفحات 415 و 417، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 20، صفحات 346 و 347 و جلد 96، صفحات 154 و 156 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 343، المکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 327، دار المعرفة، مطبعة الفتح جدة، طبع اول، 1365 هـ ق.

2 ـ «تهذیب»، جلد 5، صفحه 300، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 12، صفحات 415 و 416، چاپ آل البیت ـ «تبیان»، جلد 4، صفحه 22، مکتب الاعلام الاسلامى، طبع اول، 1409 هـ ق ـ «فقه القرآن» قطب راوندى، جلد 1، صفحه 307، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، قم، طبع دوم، 1405 هـ ق.

3 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 12، صفحه 415، باب تحریم صید البرّ کله على المحرم اصطیاداً و دلالةً و اشارةً و...، چاپ آل البیت ـ «مستدرک»، جلد 9، صفحه 199، دار الکتب الاسلامیة ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 381، دار الکتب الاسلامیة ـ «بحار الانوار»، جلد 96، صفحه 340.

4 ـ «بحار الانوار»، جلد 34، صفحه 434 ـ «دیوان امام على(علیه السلام)»، صفحه 358، انتشارات پیام اسلام، قم، 1369 هـ ش ـ «فقه القرآن»، جلد 1، صفحه 306، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى، طبع دوم، 1405 هـ ق ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 420، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق.

5 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 386، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 13، صفحه 10، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 96، صفحه 158 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 345، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 677، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «جامع البیان»، جلد 7، صفحه 72، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق.

6 ـ «فقه القرآن» قطب راوندى، جلد 1، صفحات 195 و 313، کتابخانه آیت اللّه مرعشى، قم، 1405 هـ ق ـ «کافى»، جلد 4، صفحات 85 و 387، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 13، صفحه 8، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحه 260 و جلد 96، صفحات 150 و 157 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 344، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 678، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «جامع البیان»، جلد 7، صفحات 60، 61 و 69، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق.

7 ـ توضیح بیشتر درباره این موضوع را در کتب فقهى مطالعه فرمائید.

8 ـ «وَبالَ» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل از «وبل» و «وابل» به معنى باران سنگین گرفته شده و سپس به کار مشکل و شاق و سنگین نیز اطلاق شده است، و از آنجا که مجازات و کیفر نیز داراى شدت و سنگینى است به آن «وبال» مى گویند.

9 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 394، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 13، صفحات 94 و 95، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 96، صفحات 158 و 161 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 346، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 678، مؤسسه اسماعیلیان، قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق (در تمام این احادیث اشاره شده که تکرار صید، موجب تکرار کفاره نمى شود).

10 ـ «سنن کبراى بیهقى»، جلد 9، صفحه 255، دار الفکر بیروت ـ «فتح البارى»، جلد 9، صفحه 505، 2
دار احیاء التراث العربى، طبع چهارم ـ «جامع البیان»، جلد 7، صفحه 86 به بعد، دار الفکر بیروت، 1415
هـ ق ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 6، صفحه 318، مؤسسة التاریخ العربى بیروت، 1405 هـ ق ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 331 به بعد، دار المعرفة، مطبعة الفتح جدة، طبع اول، 1365 هـ ق.

11 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 5، صفحه 75 (جلد 12، صفحه 415، و جلد 13، صفحه 43، چاپ آل البیت) ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 381، دار الکتب الاسلامیة ـ «جواهر الکلام»، جلد 18، صفحه 286 و جلد 20، صفحات 167 و 292، دار الکتب الاسلامیة، طبع سوم ـ «فصول المهمة فى اصول الائمة»، جلد 2، صفحه 192، مؤسسه معارف اسلامى امام رضا(علیه السلام)، طبع اول، 1418 هـ ق.