الأنعام

هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ ۗ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ 158 إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ۚ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ 159 مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ 160 قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۚ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 161 قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 162 لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ 163 قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ ۚ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ 164 وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۗ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ 165

انتظارات بیجا و محال!

در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانى یعنى قرآن را براى هدایت همگان فرستادیم تا هیچ گونه بهانه اى براى توجیه مخالفت هاى خود نداشته باشند.

این آیه مى فرماید: اما این افراد لجوج به اندازه اى در کار خود سرسختند، که این برنامه روشن نیز در آنها تأثیر نمى کند، گویا انتظار نابودى خویش، یا از میان رفتن آخرین فرصت، و یا انتظار امور محالى را مى کشند.

نخست مى فرماید: «آنها جز این انتظار ندارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند»! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).

«یا این که پروردگارت به سراغ آنها بیاید» (أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ)، و او را ببینند، و ایمان بیاورند!!

در حقیقت آنها انتظار امر محالى را مى کشند، نه این که: آمدن خداوند یا مشاهده او امکان پذیر باشد.

و این درست به آن مى ماند، که: به شخص قاتل لجوجى که پس از ارائه مدارک کافى، باز منکر جرم خود مى باشد، بگوئیم اگر این همه مدارک را قبول ندارى لابد انتظار دارى شخص مقتول زنده شود، در دادگاه حضور یابد و شهادت بدهد که: تو او را کشته اى؟!

آنگاه مى افزاید: «یا این که انتظار دارند بعضى از آیات و نشانه هاى پروردگار که در آستانه رستاخیز و پایان جهان، واقع مى شود، و به دنبال آن درهاى توبه بسته خواهد شد، انجام گیرد» (أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ).

بنابراین، تعبیر به «آیاتِ رَبِّک» اگر چه به صورت کلى و سربسته ذکر شده، اما مى تواند به قرینه جمله هاى بعد که تفسیر آن خواهد آمد، به معنى نشانه هاى رستاخیز بوده باشد، مانند زلزله هاى وحشتناک، و بى فروغ شدن خورشید و ماه و ستارگان و امثال اینها.

و یا این که منظور از آن درخواست هاى نامعقولى بوده است که آنها از پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند، از جمله این که مى گفتند: ایمان نمى آوریم مگر این که: سنگ هاى آسمانى بر سر ما ببارد و یا بیابان خشک و سوزان حجاز پر از چشمه ها و نخلستان ها شود!

و به دنبال آن مى فرماید: «آن روز که چنین آیاتى به وقوع پیوندد، ایمان آوردن افراد بى ایمان و آنها که عمل نیکى انجام نداده اند، پذیرفته نخواهد شد» (یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لایَنْفَعُ نَفْساً إیمانُهالَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً).

درهاى توبه به روى آنان بسته مى شود; زیرا توبه و ایمان در آن هنگام، صورت اجبارى و اضطرارى به خود مى گیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیارى را نخواهد داشت.

از آنچه گفتیم روشن شد که: جمله «أَوْ کَسَبَتْ فِى إِیْمانِها خَیْراً» به این معنى است که: در آن روز نه تنها ایمان آوردن سودى نخواهد داشت، بلکه آنها هم که ایمان آورده اند ولى عمل صالحى انجام نداده اند در آن روز انجام عمل صالح به حال آنها، نفعى ندارد; زیرا اوضاع و احوال طورى است که: هر کسى بى اختیار دست از کارهاى خلاف بر مى دارد، و به سوى عمل صالح اجباراً روى مى آورد.

و در پایان آیه با لحنى تهدیدآمیز، به این افراد لجوج مى فرماید: «اکنون که شما چنین انتظارى را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود» (قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ).

* * *

نکته:

ایمان بدون عمل سودى ندارد

از نکات جالبى که از آیه فوق استفاده مى شود این است که: راه نجات را در ایمان، آن هم ایمانى که در پرتو آن اکتساب خیرى شود و اعمال نیک انجام گیرد ، معرفى مى کند.

ممکن است این سئوال پیش آید که: آیا ایمان به تنهائى کافى نیست هر چند خالى از تمام اعمال نیک باشد؟

در پاسخ مى گوئیم: درست است که افراد با ایمان ممکن است لغزش هائى داشته باشند، مرتکب گناهانى شوند و از گناهان خود نیز پشیمان گردند، و به اصلاح خویش پردازند.

ولى کسى که هیچ گونه عمل نیکى در تمام عمرش انجام نداده ـ با این که فرصت کافى داشته ـ بلکه به عکس هر گونه گناه و زشتکارى از او سر زده، بسیار بعید به نظر مى رسد که اهل نجات باشد و ایمان او به تنهائى مفید واقع شود; زیرا اصولاً نمى توان باور کرد کسى ایمان به مکتبى داشته باشد ولى در تمام عمرش، حتى یک بار، به برنامه هاى آن مکتب عمل نکند، بلکه همه دستورات آن را زیر پا بگذارد.

این خود دلیل روشنى بر عدم ایمان او است، و به این ترتیب، ایمان باید حداقل با قسمتى از اعمال نیک همراه باشد، تا معلوم شود ایمانى وجود دارد.

* * *